تصاویر و فیلمهایی که این روزها درباره تسلط طالبان و وحشت عمومی مردم از این گروه منتشر میشود، دل هر انسانی را به درد میآورد. در این میان، به نظر میرسد انفعال نسبی دولت ترودو برای نجات کارکنان افغانستانی سفارت کانادا با خشم عمومی روبرو شده و یا حداقل، احزاب مخالف از آن به عنوان ابزاری برای انتقاد از سیاستهای ترودو استفاده کنند.
در این میان، کریس سلی (Chris Selley) که روزنامهنگاری کانادایی است در تحلیلی در نشنال پست به این نکته پرداخته که سیاستهای خارجی هر دو حزب در طول چند دهه اخیر، تفاوت چندانی با هم نداشته و این احتمال وجود دارد که نحوه مدیریت ترودو در ماجرای افغانستان به عاملی برای افول این حزب در انتخابات سپتامبر بیانجامد.
آنچه میخوانید ترجمه فارسی این مقاله است:
ارین اتول (رهبر حزب محافظهکار) به تازگی از نحوه مدیریت جاستین ترودو در ماجرای بحران افغانستان انتقاد کرد. ماجرا از این قرار بود که تعداد از افغانستانیهایی که طی بیست سال گذشته برای کانادا کار میکردند، به شکل فوری نیازمند نجات از دست طالبان بودند و تقریبا همه موافق بودند که باید به این افراد در کانادا، پناهندگی داد. اما فرآیند اعطای پناهندگی به آنها به شکل آزاردهندهای کُند بود و همین موجب وخیمتر شدن اوضاع شد.
آقای اتول گفت: «دولت ترودو میدانست که قرار است چه اتفاقی بیافتد. آنها از شش ماه قبل میدانستند که دولت بایدن قرار است نیروهای آمریکایی را از افغانستان به عقب براند».
البته بایدن در ۱۴ اپریل اعلام کرد نیروهای ارتش آمریکا قبل از ۱۱ سپتامبر از افغانستان عقبنشینی میکنند.
آقای اتول در ادامه گفت: «ولی دولت کانادا حتی برای نجات افرادی که در سفارت ما کار میکردند، اقدامی صورت نداد…آقای ترودو همه چیز را به لحظه آخر موکول میکند و امیدوار است سایر افراد به رهبری واقعی امور بپردازند.»
اخبار و اطلاعات منتشرشده درباره افغانستان، تکاندهنده و غمانگیز است. به افرادی که قرار بود به عنوان پناهجو وارد کشور بیایند، سه روز فرصت داده شد تا فرمهایی پیچیده را تکمیل و ارسال کنند. بسیاری از این افراد پس از تکمیل این فرمها، متوجه شدند ایمیل ارسالی دوباره به خودشان بازگشت داده شده است و دلیلش نیز پُر بودن صندوق ایمیل وبسایت دولت کانادا بود! تا زمان نگارش این مطلب (دوشنبه) هنوز مشخص نیست چند نفر را میتوان از افغانستان نجات داد و اصلا اتاوا چقدر به این موضوع علاقمند است. تورنتو استار به نقل از چند منبع نظامی ناشناس اعلام کرد که نیروهای ویژه ارتش هفته گذشته آماده بودند برای نجات این افراد از کویت به افغانستان بروند.
در حال حاضر، کنترل فرودگاه کابل در دست نیروهای آمریکایی است. ویدئو ترسناکی که روز دوشنبه منتشر شد نشان میداد حداقل دو نفر از چرخهای هواپیمای سی-۱۷ ارتش آمریکا که در حال بلند شدن در فرودگاه بود به زمین پرت شده و کشته شدند. وال استریت ژورنال گزارش داد نیروهای مسلح طالبان وارد ترمینالهای فرودگاه شدند و نیروهای آمریکایی نیز دو نفر از آنها را کشتند.
سیاست کانادا در افغانستان اهمیت کمتری در مقایسه با سیاست ایالات متحده دارد. با این وجود، اینکه سیاست خارجی نقش چندانی در رقابتهای انتخاباتی کانادا ندارد، یک امتیاز برای حزب لیبرال به شمار میرود. در واقع، سیاست خارجی بیشتر برای فخرفروشی در مناظرات و تبلیغات انتخاباتی مورد استفاده قرار میگیرد. لیبرالها که به استفاده از «قدرت نرم» (soft power) افتخار میکنند، در سال ۲۰۱۵ اعلام کردند که به نقش کانادا به عنوان نیروی حافظ صلح پایبند خواهند بود. اما این اراده فقط به اعزام نیرو به مالی و فقط حضور یک ساله در این کشور ختم شد!
در مقابل، سیاست «قدرت سخت» (hard power) استیون هارپر (نخستوزیر سابق از حزب محافظهکار) بر حفظ تمامیت ارضی کشور در قطب شمال، به ویژه در نخستین سالهای زمامداری این حزب تاکید داشت. به همین دلیل، او در سال ۲۰۰۶ وعده داد که سه کشتی بزرگ یخشکن را به ناوگان کانادا برای حضور در قطب شمال میافزاید. نتیجه چه شد؟ اصلا هیچ کشتی یخشکن جدیدی به این ناوگان اضافه نشد!
هدف نخست و اصلی از تدوین و ارائه برنامه تقویت ناوگان نظامی از سوی هر دوی این احزاب، جذب آرای مردم است و کمتر پیش آمده که این برنامهها عملیاتی شوند. چند سال پیش، دولت لیبرال اقدام به خرید هواپیماهای جنگنده دست دوم از ارتش استرالیا کرد. با وجود اینکه چنین اقداماتی میتوانست مایه سرافکندگی حزب حاکم شود، اما چنین اتفاقی نیفتاد.
اما هر از چند گاهی، رویدادهای بینالمللی موجب جلب نظر عامه مردم میشود و همین آگاهی عمومی میتواند به شدت به ضرر حزب حاکم در کانادا تمام شود. در سال ۲۰۱۵ مردم دنیا از دیدن تصاویر مربوط به بدن بیجان کودک سهساله سوری در ساحل ترکیه به شدت متاثر شدند. آن زمان، وقتی کاناداییها متوجه شدند تلاش اقوام کانادایی این کودک برای دریافت کمک از دولت اتاوا ناکام مانده بود، سیاستهای نهچندان سختگیرانه مهاجرتی دولت محافظهکار به نظرشان بسیار بیرحمانه رسید. وقتی در آن زمان، کریس الکساندر (وزیر مهاجرت وقت) حضور در رقابتهای انتخاباتی را برای بررسی بیشتر این موضوع رها کرد، با طعنه جاستین ترودو روبرو شد که «نمیتوان در میانه دوره تبلیغات انتخاباتی، ناگهان به یاد ضرورت مهرورزی افتاد!»
همان طور که مشخص است، این احتمال وجود دارد که خبر مربوط به خانواده افغانستانی که کانادا نتوانست نجاتشان دهد، با واکنش مردم (و مشابه آنچه علیه محافظهکاران در ۲۰۱۵ روی داد) این بار برای لیبرالها روبرو شود.
البته میتوان به نمونههای زیاد دیگری نیز از رویکرد مسئلهدار ترودو هم اشاره کرد؛ از ماموریتهای ناموفق حافظ صلح تا عملکرد ضعیف در مدیریت مرزها طی دوره همهگیری. جدی نگرفتن مسائل مختلف، اصلیترین نقطه ضعف دولت است و البته در روزهای تبلیغات انتخاباتی احتمالا شاهد مطرح شدن جزئیات بیشتری از این موارد خواهیم بود.
نکته بعدی که باید به آن دقت کنیم این است که وضعیت افغانستان، نه شباهتی به مالی دارد و نه به سوریه. ماموریت کانادا در این کشور، بزرگترین عملیات نظامی ارتش کانادا طی تاریخ بوده است. مردم هر روز اخباری درباره حضور کانادا در افغانستان میخوانند. تاکنون ۱۶۰ مرد و زن کانادایی، جان خود را طی ماموریتهای نظامی در افغانستان از دست دادهاند و بسیاری دیگری نیز با آسیبهای جسمی و روانی به کشور بازگشتهاند. حضور کانادا در افغانستان مورد حمایت هر دو حزب لیبرال و محافظهکار بوده است. هر دو نخستوزیر لیبرال (ترودو) و محافظهکار (هارپر) به تحسین ماموریت ارتش در افغانستان پرداختهاند. اکنون به نظر میرسد دوستان و متحدانمان را به دلیل بازگشت طالبان، در این کشور فراموش میکنیم.
دولتهای لیبرال و محافظهکار کانادا، رویکردی مایوسکننده در کمک به کشورهای دیگر دنیا داشتهاند. بوروکراسی همیشه حرف اول را در کانادا میزند و اصلا هم مهم نیست کدام حزب در راس قدرت باشد. پاسخ وزارت مهاجرت و شهروندی کانادا به درخواست پناهجویان بیشتر از اینکه «بله» باشد، «خیر» است!
هیچ تعجبی ندارد که میبینیم آقای اتول (که خودش روزگاری سرباز ارتش بوده) در ماهها و هفتههای باقیمانده به این رویدادهای مهم در افغانستان، چنین حرفهایی را مطرح میکند.
البته نباید امیدوار باشیم که انتخابات پیش رو، چیزی را در این زمینه تغییر میدهد. جان صدها و هزاران نفر در خطر است. به ه رحال، رنج کنونی مردم افغانستان، اکنون فرصتی را فراهم آورده تا درباره دستاوردهای واقعی کانادا در عرصه بینالمللی فکر کنیم- و نه اینکه صرفا به خودستایی (از نقشآفرینیهای کانادا در کشورهای دیگر) بپردازیم!