به گزارش سیبیسی، در دوم اوت، در پی خشونت مسلحانه در منطقه شمال مونترال دو نفر به قتل رسیدند. چند روز بعدتر، یک مرد ۳۱ ساله اهل لانگوی در ساحل جنوبی کشته شد. آخرین خشونت مسلحانه در روز یکشنبه رخ داد که در پی آن یک مرد ۲۲ ساله در محله ویلری مونترال در اثر شلیک گلوله کشته شد.
ماریا مورانی، کارشناس جرمشناسی است که مطالعاتی بر روی گروههای جرمهای سازماندهی شده و گنگهای مونترال انجام داده و درباره جرمهای سازماندهی شده در کبک و در سراسر دنیا منابع معتبری را منتشر کرده میگوید که افزایش اخیر در خشونتهای مسلحانه در مونترال قابل پیشبینی بوده، چرا که این روند افزایشی از پاییز سال گذشته آغاز شده و تنها در چند ماه اخیر اوج گرفته.
به گفته مورانی، وقتی کار به خشونت مسلحانه میکشد، نشانه این است که اختلافی بین گروههای مختلف خلافکاری سر گرفته است. جنگ بر سر محدوده، مواد، بدهکاریهای تسویه نشده، حتی گاهی اختلاف نظر بین دو نفر … اینها همه مواردی است که ممکن است به خشونت مسلحانه بیانجامد.
در حال حاضر، اینطور به نظر میرسد که جنگی میان دو گروه رقیب، یعنی Profit Boys در منطقه ریویر د پریری و «منطقه ۴۳» در شمال مونترال، در گرفته که به خونریزی و کشتار دامن زده. بررسی شبکههای اجتماعی خوانندگان رپ در محدوده مونترال که رنگها و شعارهای مخصوص گروه Profit Boys را در ویدئوهای خود استفاده میکنند، مجموعهای از کامنتها را از دو طرف درگیری آشکار میکنند: برخی از کامنتها به منظور تسلیت کشته شدن خواننده رپی نوشته شدهاند که روز دوشنبه در درگیری جان باخت، اما برخی نیز درباره جزئیات این قتل نوشتهاند و برخی نیز وعده خونخواهی و خشونت بیشتر دادهاند.
مورانی این دست فعالیتها در شبکههای اجتماعی را سند بارز بروز اختلاف میداند که منجر به کشتار شده.
در دهه ۹۰ میلادی، درگیریهایی مشابه به اتفاقات اخیر در مونترال روی داد. در آن زمان، گنگهای خیابانی مونترال با گروه Hells Angels و مافیای ایتالیایی صلح کردند. یک گروه که با نام «سندیکا» شناخته میشد نیز به عنوان واسطه میان این گنگهای محلی و گروههای سازماندهی شده عمل میکرد. در پی این صلح، مونترال روی آرامش را به خود دید. حتی پلیس در چندین علمیات ویژه نیز موفق شد که سرکردگان این گروهها را، چه از سندیکا و چه از مافیا، دستگیر و زندانی کند.
البته، مورانی بر این عقیده است که اتفاقات اخیر در مونترال کلافی پیچیده است و نمیتواند تنها یک توضیح داشته باشد. مثلا به شهادت تاریخ، برخی از گروههای محلی مونترال تمایل بیشتری به همکاری با مافیا و موتورسوارها دارند، اما برخی دیگر تلاش میکنند تا استقلال خود را حفظ کنند، که بعضا به دستگیری رهبرانشان منجر شده. به همین دلیل، امکان این هم وجود دارد که با جنگ بر سر ریاست روبهرو باشیم.
روی هم رفته، این گروهها بهتر میدانند که جنگ و درگیری کسب و کارشان را مختل میکند: وقتی خونریزی شروع شود، دخالت پلیس به معضل برای خلافکارها تبدیل میشود. به عنوان مثال، در جنگ موتورسوارها در سال ۱۹۹۵، صد و پنجاه نفر که اغلب موتورسوار بودند کشته شدند. اما وقتی اوضاع وخیمتر شد، وقتی یک پسر بچه در جریان بمبگذاری ماشین کشته شد، گروه ویژه پلیس تشکیل شد و ده دوازده نفر از مجرمان را دستگیر کرد.
عامل محرک خشونت مسلحانه چیست؟
مارک الین، که استاد دانشگاه کبک در تروا ریویر و محقق مرکز بینالمللی جرمشناسی است، میگوید یکی از بزرگترین عوامل محرک در پشت پرده خشونتهای مسلحانه همانا آسان بودن تهیه سلاح گرم در کبک و در سراسر کاناداست. به گفته او، تعداد قبضههای سلاح گرم در ایالات متحده از تعداد شهروندان آمریکا بیشتر است. مرزهای کانادا و آمریکا نیز چندان محکم نیستند. بنابراین دسترسی به سلاح گرم در کانادا در چهار سال اخیر سادهتر شده.
الین بر این عقیده است که همهگیری و محدودیتهای تردد نیز در بروز خشونتهای مسلحانه بیتاثیر نبوده، چرا که تعیین محدوده برای گروههای جرمهای سازماندهی شده و گنگها از اهمیت بالایی برخوردار است. امری که رسیدگی بر آن به حضور آشکار در محدوده نیاز دارد و با وجود محدودیتهای تردد و خانهنشینی تقریبا غیرممکن است: گنگها نمیتوانند وقتی در خانه نشستهاند به گروه رقیب خود نشان دهند که این تکه زمین مال من است و جای شما نیست.
راه حل
به عقیده الین پاسخ پلیس به خشونت مسلحانه یک روی سکه است، در حالی که پلیس مونترال باید امنیت و اطمینان را به کامیونیتیها باز گرداند – مخصوصا محلههایی که درگیریهای مسلحانه در آن رخ داده است. او میگوید: «ما در کبک در واکنش نشان دادن موفق عمل میکنیم، اما در بازدارندگی و پیشگیری چندان خوب نیستیم.»
بازدارندگی و پیشگیری زمانبر است، امری است که سیاستگذاران نسبت به تعهد به انجام آن بیعلاقهاند. ابتکارعملهایی در ولز و شهرهایی نظیر شیکاگو تا پانزده سال زمان برده تا به نتایج قابل لمس و کاهش خشونت برسد.
الین معتقد است افرادی که هیچ آیندهای برای پیشرفت تحصیلی ندارند یا فرصتهای شغلی مفید و قابل قبولی پیش پایشان نیست، بهترین گزینهها برای پیوستند به گنگها و گروههای سازماندهی شده جرم و جنایت هستند. در حال حاضر، افرادی که در این درگیریهای مسلحانه حضور داشتهاند جوانانی هستند که زمانی نه چندان دور کم سن و سال بودهاند، این افراد به زودی به بزرگسالی میرسند. بزرگسالانی که سردرگم هستند و خشمگین.
بنابراین، کلید و راه حل پیشگیری از بروز درگیریهای مسلحانه در ایجاد ابتکارعملهایی با هدف قرار دادن جوانان است – هر چه کم سنتر، بهتر. پلیس در اینجا میتواند نقشی مفید بازی کند. پلیس باید در محلههای حضور داشته باشد، با رهبران کامیونیتیها و سازمانهای محلهمحور همکاری کند. پلیس باید خانه به خانه با همه افراد جامعه در ارتباط باشد و حرفهایشان را بشنود. «نظارت بر کامیونیتی بهترین راه حل است.»