اواخر سپتامبر سال گذشته و در حالی که به روزهای انتهایی یک رقابت انتخاباتی ساده برای تشکیل هیئت مدیرهی یک سازمان مردمنهاد معمولی نزدیک میشدیم، دو گروه عمدتا سیاسی که شیفته نام پر طمطراق «کنگره ایرانیان کانادا» شده بودند، برای تصاحب هیئت مدیرهی این نهاد به سختی مشغول مبارزه انتخاباتی با هم بودند که یکی از آن دو گروه تصمیم گرفت ویدئویی علیه کاندیداهای مونترالی جناح رقیب تولید کند. بلافاصله پس از آنکه آن ویدئو را دیدم دست به قلم شدم و برایتان نوشتم که چرا از نظر من این کار زشت است و چرا این همه کثیفکاری، برای تصاحب این کنگره در کامیونیتی ایرانیان کانادا به راه افتاده است. در آن یادداشت نوشتم که وحشتناکترین کار در یک مبارزه انتخاباتی انتشار «نیمه پنهان» آدمها و به چالش کشیدن آنها برای پاسخگویی به اتهاماتی است که از چپ و راست نثارشان شده و به قول معروف فرستادن آدمها به گوشهی رینگ است. از نظر شخصی من، این کار چه به عنوان روزنامهنگاری تحقیقی انجام شده باشد و چه به عنوان رقیب انتخاباتی، ناشایست و نادرست است.
» همچنین بخوانید «کنگره ایرانیان کانادا»، کنگرهای که نماینده ایرانیان کانادا نیست!
حالا و چندین ماه پس از پایان آن بازی انتخاباتی و برنده شدن همان گروهی که فیلم «نیمه پنهان» به نفع آنها منتشر شده بود، برخی از همفکران گروه بازنده، دست به انتشار سلسله ویدئوهایی در تخریب گروه برنده زده و در این میان دو رسانه مونترالی را که در جریان آن انتخابات از گروه برنده حمایت کرده بودند یا به نظر میرسیده سمت و سوی خاصی به سمت گروه برنده داشتهاند را نیز بینصیب نگذاشته است.
من به شخصه خواننده هر دو رسانه «مجله هفته» و «رسانه هدهد» هستم و مدیران مسئول آنها را از نزدیک میشناسم. با خسرو شمیرانی، مدیر مسئول مجله هفته ماهها همکار بودهام و درسهای زیادی از او آموختهام و با محمد راد، مدیر مسئول هدهد نیز بارها دور یک میز نشستهایم و چای یا قهوه خوردهایم. خط فکری من با هر دوی این آقایان زمین تا آسمان تفاوت دارد و در نگرشمان نسبت به رسانه و کار رسانهای هیچ نقطه مشترکی پیدا نمیشود. اما من به هر دوی آنها احترام زیادی میگذارم و معتقدم تلاشهای این دو که زندگی خود را وقف کامیونیتی ایرانی کردهاند، تاثیر زیادی بر غنی شدن و موفق شدن جامعه امروزی ایرانیان و افغانهای مونترال داشته است.
مجله هفته تا سالها و حتی هنوز، خانه امن بسیاری از اهالی فرهنگ و هنر بوده و قبل از این که همهگیری کرونا باعث تعطیل شدن دفتر این مجله در مرکز شهر مونترال شود، این دفتر برای سالها پاتوق اهل دل مونترال بوده است. خسرو شمیرانی حدود ۱۴ سال است که علیرغم همه مشکلات، هر هفته یک مجله زیبا و خواندنی و رایگان روی کیوسک گذاشته و مونترالیهای ایرانیتبار زیادی از جمله خود من، زندگی جدید خود در این شهر را با پشتگرمی مجله هفته و اطلاعاتی که از آن به دست آوردهاند، شروع کردهاند. خسرو شمیرانی شخصا انسان مهربان و پر مهری است که هر کس از نزدیک با او ملاقات کرده، شیفته اخلاق و منش او شده است. اینها را علیرغم این حقیقت مینویسم که خودم شخصا مشکلات فراوانی در همکاری با او داشتهام و در نهایت همین مشکلات باعث پایان همکاری ما و تاسیس مجله «مداد» شد.
رسانه هدهد از آن سو، زمانی پا به عرضه وجود گذاشت که رسانهی آنلاین فارسیزبان جدی در کانادا وجود نداشت. این رسانهی آنلاین فارسیزبان به فاصله کوتاهی پس از تولد، نام مونترال را در کامیونیتی ایرانیان کانادا بر سر زبانها انداخت و قدرت رسانهای فارسیزبان را که تا قبل از آن در اختیار تورنتوییها بود به مونترال کشاند. رسانه هدهد از زمان تاسیس خود در سال ۲۰۱۳ تبدیل به پایگاهی نایاب برای کسب اخبار و اطلاعات از مونترال، کانادا و جامعه کانادایی شد. در آن روزها هر رسانه اجتماعی را که باز میکردی، یک خبر یا یک مطلب از هدهد را بازنشر کرده بود. محمد راد، خلا رسانهای را تشخیض داده بود و در این زمینه گام بزرگی برداشته بود.
محمد راد را از نزدیک میشناسم و بارها با او تلفنی یا حضوری گفتگو کردهام. اختلاف عقیده و تفاوت شخصیت فراوانی با او دارم اما همیشه هوش تجاری و تسلط او بر اخبار و موضوعات و قدرت تحلیلش را دوست داشتهام. محمد راد در مونترال بانی اتفاقات نو و بسیار خوبی بوده که من خودم شیفته برنامه او برای نمایش فیلمهای سینمایی روز ایران در سینما دوپارک مونترال بودم. فیلمهای درخشانی که هر وقت برای تماشای یکی از آنها راهی بلوار پارک شدم، بیشتر از تماشاچی ایرانی، علاقمند خارجی دیدم. کبکیهای هنردوستی که از این فرصت استثنائی برای باز کردن یک پنجره به داخل مرزهای به خیال آنها بستهی ایران پیدا میکردند و شیفته مناظر، سبک زندگی، فرهنگ و هنر سرزمین اهورایی ما میشدند.
محمد راد در کنار این فعالیتها، بازارچه نوروزی موفقی را نیز پایهگذاری کرد که برای اولین بار در مونترال تبدیل به یک همایش باشکوه و زیبا شد. فرصتی استثنایی برای دور هم بودن کامیونیتی ایرانیان مونترال و جشن زودهنگامی به مناسبت فرا رسیدن بهار و نوروز باستانی. او تاجر بسیار موفقی هم هست. تقریبا هر کس که با او همکاری کرده از هوش تجاری او سخن گفته و البته از اینکه همکاری با او به دلیل شخصیتش کار بسیار سختی است. خود من شخصا هیچگاه نمیتوانم با او همکاری یا رفاقت نزدیک کنم اما احترام من به او به عنوان یک فعال کامیونیتی همیشه سر جای خودش خواهد بود.
اینکه در «نیمه پنهان» این دو آدم چه میگذرد و اینکه چه هدفی را در مونترال یا کانادا دنبال میکنند باید از برآیند فعالیتهای آنها اندازهگیری شود و نه از «ذهنخوانی» و کنار هم گذاشتن چند اتفاق و نتیجهگیری خیالی. حدس و گمان دربارهی نیت آدمها کار بسیار ساده و لذتبخشی است که مانند غیبت کردن باعث ایجاد حس «سرخوشی» در مغز انسان میشود اما راهی تاریک به سمت درهی زوال است که میتواند کامیونیتی را به منجلاب بکشاند. تفتیش عقاید آدمها کار خطرناکی است!
» همچنین بخوانید رسانههای یک شبه و جنگ زرگری!
خسرو شمیرانی و محمد راد و هر کدام از دیگر اعضای کامیونیتی کوچک ایرانیان مونترال سرمایههای ما در این سرزمین جدید هستند. طبیعی است اگر بعضی وقتها تضاد منافع بین ما، باعث چنگ و دندان نشان دادن شود اما «برچسب» چسباندن به آدمها و «نیمه پنهان» یکدیگر را رو کردن، زشتترین و خطرناکترین کاری است که اگر باب شود، سنگ روی سنگ بند نمیشود. باور کنید همه ما «نیمهپنهانی» داریم که نمیخواهیم برملا شود. اگر سند و مدرک محکمهپسندی موجود است که کسی برای این «رژیم» یا آن «رژیم» کار میکند یا عقاید چپی، بهایی یا اسلامی دارد و اگر اصلا انجام این کارها و داشتن چنین عقایدی در کانادا «جرم» است، بهتر است دانستهها و اطلاعات خود را در اختیار پلیس کانادا قرار دهیم. ما قاضی نیستیم!
هر چند انتشار ویدئوی نخست بر علیه کاندیداهای مونترالی گروه «کارزار تغییر» در انتخابات کنگره ایرانیان کانادا کار زشتی بود و سکوت (البته تا جاییکه من اطلاع دارم) مجله هفته و رسانه هدهد در مقابل آن یا بدتر، بازنشر احتمالی آنها، از نظر روزنامهنگاری رفتاری غیرحرفهای (باز هم از نظر من) محسوب میشود اما انتشار ویدئوهای جدید بر علیه این دو رسانهی مونترالی بسیار زشتتر از اقدام اول است.
رسانه، شبکه عصبی کامیونیتی محسوب میشود. باور کنید مردم و خوانندههای ایرانی رسانههای فارسیزبان در کانادا بسیار باهوشتر از این حرفها هستند و برای اینکه بفهمند یک رسانه چگونه رفتار میکند، به انتشار فیلم «نیمه پنهان» دربارهی اصحاب رسانه احتیاجی ندارند. یادمان نرود که کامیونیتی ایرانیان کانادا افراد نخبه و گلچینشدهی دانشگاهی یا تاجران موفقی هستند که شجاعت ایجاد یک تغییر بزرگ را در زندگی خود داشتهاند. درک و فهم این گروه آدم نخبه، تحصیلکرده و موفق را دست کم نگیرید!
دست از تخریب یکدیگر برداریم!
من هم این فیلم ها را دیده ام و قبول دارم که هدف جز تسویه حساب نیست اما چرا نه؟ شاید آنها هم دارند جواب تسویه حساب ها را می دهند. البته نکاتی هم در ذات کار هر دوی این به اصطلاح رسانه ها که نام برده اید هست. مثلا در مورد آقای محمد راد بد نمی گوید هرچند تازه همه چیز را هم نمی گوید! آقای راد با تمام این چیزهایی که در موردش نوشته اید جداً هدفش چیست از دعوت یک مشت آدم وابسته به جمهوری اسلامی که بعضا در همان رژیم پستهایی هم داشته اند مثلا در شهرداری ها و بیزینسهای وابسته به سپاه و حالا اینجا دارند مرخصی و ماموریت را همزمان می گذرانند؟! یا دعوت یک مشت هنربند آویزان به جمهوری اسلامی مثل بهنوش بختیاری و غیره و نشاندنشان در لیموزین استیجاری؟! آیا غرض جز این است که همان هنجارهای حکومت اسلامی را اینجا هم ادامه بدهند تا خدای ناخواسته این جماعت مهاجر که حالا دارند دور از شلاق اسلامیون اینجا کمی احساس آزادی میکنند مبادا از یاد ببرند که مثلا زن در کنار همسرش در خانه هم روسری دارد؟! آقای راد چقدر برای هنرمندان مستقل اینجا هزینه کرده و وقت گذشته که کارشان را نشان بدهند؟ در مورد هفته هم که البته انصافا قابل مقایسه نیست با آن یکی و خیلی بهتر بوده در زمینه ساپورت هنرمندان مونترالی, آیا جز این است که در نهایت که سرش را به هر طرفی که ساپورتش کنند می چرخاند؟! در مورد خود شما هم جز این نیست. نگاهی به پست های تلگرامی تان بیندازید تا ببینید خیلی وقت ها در انتخاب و پرداخت خبرهایتان و حتی در پاسخگویی به مخاطبانتان مثل سخنگوی دولت کبک ظاهر می شوید درست مثل مدیاهای وابسته به دولت اینجا با این تفاوت که آنها کبکی هستند و شما هرچه بکنید و قسم و آیه بخورید و کارهای این دولت بی درایت را توجیه کنید باز هم کسی “کبکی” حسابتان نخواهد کرد! (هفته حداقل این رویه را به این شدت شما نداشته!) علاوه بر این با این کار که مثلا اخبار هواشناسی را با انشای بچه دبیرستانیها بنویسی و فکر کنی کول شده ای یا چهار خبر را ترجمه کنی و بگذاری توی به اصطلاح رسانه ات که رسانه نمی شوی و این کاری است که این چند رسانه مونترالی (و از جمله خود شما) دارید انجام می دهید. برای همین است که می بینیم بعضی وقتها یک رسانه در تورنتو خبری در مونترال را بهتر پوشش داده چون سراغ ترجمه خبری رفته که کاملتر بوده! به هرحال همه می دانیم که برای خبرنگار داشتن و تولید خبر اصیل و اوریجینال پول لازم است که پول را هم هیچ کس (چه دولت و چه بیزینس ها) بدون چشمداشت به آدم نمی دهند! حالا چه گرنت دولتی باشد چه آگهی چه هر چیز دیگر. همین است که فرضاً هم که بتوانید اسم خودتان را رسانه بگذارید تا رسانه مستقل شدن راهتان دور و دراز است. اینها را به عنوان تسویه حساب با شما ننوشتم ! ما با شما حساب و کتابی نداریم ! اتفاقا من هم مثل خیلی از آدمهای شریف و ناوابسته در کامیونیتی خودمان امیدوارم که روزی برسد که شما رسانه مستقل بشوید اما به هرحال برای رسانه شدن شرطهای زیادی لازم است که امیدوارم روزی به دست بیاورید.