دکتر دوروتی ویلیامز، پژوهشگر تاریخ سیاهان کانادایی است. او تاکنون سه کتاب در این زمینه نگاشته و مقالات متعددی را نیز منتشر کرده است. خانم دوروتی به تازگی در مطلبی که در سیبیسی منتشر شده، ضمن مخالفت با دیدگاه فرانسوا لوگو در خصوص عدم وجود تبعیض نژادی ساختاری در کبک، به بیان گوشههایی از تاریخ کبک در این زمینه پرداخته است.
هشدار: برخی از واژگان استفاده شده در این مقاله، به هیچ وجه برای استفاده در تعاملات روزمره مناسب نیست و نویسنده صرفا برای بیان برخی از حقایق تاریخی از آنها استفاده کرده است.
وقتی شنیدم که فرانسوا لوگو (نخستوزیر کبک) در سخنرانی خود گفت: «هیچ تبعیض ساختاری وجود ندارد، هیچ ساختاری در کبک با تبعیض روبرو نیست» برایم باورکردنی نبود. انکار گذشته، فقط به ایالات متحده محدود نمیشود.
ما در کبک نیز حبابی از انکار را شکل دادهایم که البته همین اقدام به تداوم به حاشیهرانی رنگینپوستان، بیکاری مزمن و گسترده در میان آنها، برخوردهای نژادپرستانه، حبسهای طولانیمدت در زندانها، دسترسی محدودتر به خدمات بهداشتی و درمانی، موانع در مسیر برخورداری از مسکن و انبوهی دیگر از این مشکلات انجامیده است.
تاکنون نهادهای حاکمیتی مختلفی وجود نژادپرستی ساختاری در کبک را تائید کردهآند. طی ۴۰ سال اخیر، دولتهای مختلف در کبک به بررسی موانع مختلف مرتبط با تبعیضنژادی ساختاری در استان پرداختند. گزارش سال گذشته پلیس مونترال، وجود برخوردهای نژادپرستانه ساختاری در نهاد را تائید کرد.
آقای لوگو! کمیسیون حقوق بشر کبک بیتردید فهرستی جامع از مطالعات صورت گرفته طی چند دهه اخیر در این خصوص را دارد. این مطالعات همواره به یک سری نتیجهگیریها و پیشنهادات مشابه انجامیده است.
تبعیض ساختاری یا سیستمی در بطن دستگاهها و اهرمهای اجرایی دولت قرار دارد. در کبک، قوانین و مقررات اجتماعی برای کنترل سیاهان از دوره بردهداری در قرن ۱۷ آغاز شد که ریشه در باورهای رایج آن روزگار و این آموزه عصر روشنگری (Enlightenment era) که سفیدپوستان برتر هستند دارد.
جالب اینجاست که برخی از رهبران استعمارگری پس از مرگ، به خاطر عزیمت به دنیای جدید و نجات روح پست مردمان سیاه و بومی لقب شهید دریافت کردند. سیاهپوستان و بومیان کانادایی از دیدگاه استعمارگران، افرادی بیدین بودند و دو لقب le sauvage و le nègre را برای آنها به کار میبردند.
غیرسفیدپوستان، در لایه پائینی سلسله مراتب نژادی بودند که اساس جامعه فرانسه نوین (نواحی تحت تسلط فرانسه در آمریکای شمالی) بود.
مقررات ضد-سیاه (le Code Noir) در نهایت به یک سری سیاستهای پذیرفته شده در حاکمیت تبدیل شد. بر اساس این سیاستها، سیاهان افرادی با بهره هوشی پائین تلقی میشدند و به عنوان افرادی پائیندست با آنها رفتار میشد.
این رویه بر آموزش سیاهان تاثیر گذاشت و سبب شد بخش قابلتوجهی از آنها به سمت آموزشهای فنیوحرفهای روانه شوند. حتی امروزه نیز در کبک این پدیده به خوبی قابل مشاهده است.
کاهش ارزش نیروی کار سیاهان در دوره پسابردهداری نیز ادامه یافت. سیاستهای جدایی سیاهان از سفیدپوستان از جمله این رویکردها بود. پزشکان و وکلای سیاهپوست وارد نوعی تبعید خودخواسته میشدند.
آنها رنج فراوانی را برای ایجاد خط آهن کانادا میکشیدند و در عین حال به ثروتمندان مونترالی خدمت میکردند. سیاهان تلاش زیادی برای دستیابی به حداقل شرایط شغلی قابلقبول صورت میدادند و چندین دهه طول کشید تا بتوانند به سطحی برابر با بقیه برسند.
اما شاید مشخصترین مصداق از نژادپرستی ساختاری در دهه ۱۹۵۰ میلادی در کبک روی داد. در آن دوران، زنان سیاهپوست تنها در صورتی میتوانستند مجوز رسمی اقامت در استان را بیابند که به عنوان کارگر در خانه یک شهروند کبکی کار کرده باشند. این قانون در واقع بین کار در خانه توسط زنان سیاهپوست و اقامت در کبک، رابطهای ایجاد کرده بود.
آقای لوگو! به خاطر همان مقررات، هزاران زن برای به دست آوردن مجوز اقامت در کبک، مجبور شدند با دستمزدی بسیار پائین در خانه کبکیهای ثروتمند کار کنند. ما امروز هنوز هم با پیامدهای آن قانون دستوپنجه نرم میکنیم.
در دهه ۱۹۸۰، تاکسیرانی در کبک با یک سری مقررات که مصداق بارز نژادپرستی ساختاری بود روبرو شد. کمیسیون حقوق بشر پرده از یک سری مقررات ضدسیاهان برداشت که تبعیض علیه رانندگان سیاهپوست تاکسی را اجرایی میکرد.
مجبور بودیم با حملات فیزیکی افراد دارای تمایلات ضدسیاهپوستان در لیتل بورگوندی (Little Burgundy) و نیز پیامدهای ناشی از قتل آنتونی گریفین (Anthony Griffin) و مرسیلوس فرانسوا (Marcellus François) توسط پلیس روبرو شویم.
نگاهی به تاریخ بیعدالتی علیه سیاهان نشان میدهد که کسبوکارهای کبکی تا همین اواخر به دنبال حق قانونی خود برای برخوردهای نژادپرستانه بودند.
فقط به این دو پرونده ناموفق در دادگاههای کبک توجه کنید: در سال ۱۸۹۹ یک سیاهپوست به خاطر حضور در یک نمایش و نشستن در مکان «نامناسب» (از نظر مدیر سالن) از آنجا بیرون انداخته میشود. در سال ۱۹۳۶ نیز، یک مرکز پذیرایی از ارائه خدمات به یک سیاهپوست خودداری میکند.
هیچ کدام از این دو سیاهپوست نتوانستند به رای عادلانه دادگاه دست یابند. چرا؟ زیرا کسبوکارها میگفتند «ما به کاکاسیاهها خدمات نمیدهیم» و دادگاه نیز مهر تائیدی بر این دیدگاه نژادپرستانه زد.
موارد زیاد دیگری وجود دارد، ولی شاید حجم مواردی که در سال ۱۹۶۹ روی داد، ابعاد این قضیه را روشنتر کند. در این سال، تعدادی جریان اعتراضات صورت گرفته در دانشگاه سر جورج ویلیامز دستگیر شدند و شعار «بگذارید کاکاسیاهها بسوزند» (Let the niggers burn) نیز در جایجای مرکز شهر مونترال شنیده میشد. دلیل این ماجرا، اعتراض برخی از دانشجویان رنگینپوست به تبعیض یکی از اساتید زیستشناسی در برخورد با دانشجویان بود. در جریان این برخورد، رویکردی خشن در قبال این سیاهیان صورت گرفت و آنها حتی از برخی از اولیهترین حقوق خود محروم شدند.
در سال ۲۰۲۰، کبک نمیتواند از وضع خود راضی باشد. پروندههای متعددی در دادگاهها در زمینه رفتارهای تبعیضآمیز مطرح است و همچنین موانع جدی نژادی برای برخورداری از خدمات و فرصتها وجود دارد. این موانع الزاما آشکار و ملموس نیستند، ولی معمولا آن قدر عمیق هستند که تشخیص و ریشهکنی آنها کار سادهای نیست.
تبعیض ساختاری گاهی به شکل تغییر انتظارات نمود مییابد و گاهی هم به معنای محدودسازی فرصت و اطمینان از دسترسی برخی افراد خاص به یک موضوع مشخص پدیدار میشود. نژادپرستی ساختاری و الگوهای آن الزاما در قالب قوانین نمود نمییابند.
رویکردهای روزمره در مدرسه، محل کار و جاهای دیگر میتواند به تثبیت تفاوتها و امتیازات خاص بیانجامد. این رویه اساس سیاست محرومسازی افراد از برخی فرصتها و موقعیتهای خاص است و در واقع این باور در ذهن برخی وجود دارد که بعضی از افراد از فرهنگهای متفاوت، شایسته حضور و بهرهمندی از فرصتهایی مشخص را ندارند.
متاسفانه، بسیاری از سیاستهای دولت در همین راستاست!
تذکر: در کانادا استفاده از واژه
کاکاسیاه Negroنژادپرستانه و نقرتپراکنی تلقی میشود و میتواند عواقب حقوقی در پی داشته باشد