محمد رحیمیان، صاحب امتیاز و سردبیر دوهفتهنامهی «پیوند» مونترال که هفت سال متوالی جشن نوروزی پیوند را برگزار کرده بود، در صفحه فیسبوکی روزنامه پیوند نوشت: «در همدلی با قربانیان و درکنار هزاران بازداشتی اعتراضات آبان،در همدردی با بازماندگان قربانیان پرواز اکراین، در همدلی با حامد؛ با یاد نیلوفر و در کنار راضیه و…و…، جشن دید و بازدید و ضیافت بزرگ نوروزی پیوند مونتریال امسال برگزار نمیشود»
» همچنین بخوانید «سپاس» یعنی ما میبینیم و قدرشناسیم
گفتگو با محمد رحیمیان، سردبیر دوهفته نامه پیوند مونترال
این خبر در کنار یادداشتهای جسته و گریخته سایر ایرانیان مونترال در فضاهای مجازی در خصوص جشن نگرفتن نوروز امسال در همدردی با قربانیان اعتراضات مردمی در آبانماه و قربانیان هواپیمای اوکراینی، من را بر آن داشت تا به محمد رحیمیان تلفن بزنم. صدایش خسته و غمگین بود. برایم از «حال» ناخوشش گفت، از اینکه نمیداند آن جوان گرسنهای که در جریان اعتراضات آبانماه کشته شده، در آخرین لحظه چه کشیده، از اینکه هنوز کسی دقیق نمیداند چند نفر در آن جریان کشته شدهاند، از اینکه هر روز یادداشتهای حامد اسماعیلیون را میخواند و داغدار از دست دادن رفقایی است که در این پرواز از دست داده و میگوید و میگوید.
حرفهایش ادامه دارد و من که تلفن زده بودم تا بابت این تصمیمش از او گلایه کنم زیر بار این همه غمی که در قلب او لانه کرده، خرد میشوم. حرفهایم را میخورم و وقتی میگوید حالا تو بگو، مختصر به او میگویم که حرفهایم را خواهم نوشت.
تلفن را که قطع میکنم مردد ماندهام چه بنویسم. حق با کیست. با او که به عنوان یک نویسنده و مولف، در غم این همه مصیبت از آبان تا بهمن، حوصله برگزاری جشن نوروزی را ندارد یا با من که میگویم اگر پرچمدار شدی، حق به زمین انداختن پرچم را نداری. حق با کسانی است که زیر پست فیسبوکی او برای کنسل کردن این میهمانی نوروزی، او را به سواستفاده از احساسات مردم متهم کردهاند یا آنهایی که او را در رقابت با سایر رقبایی که دست به برگزاری جشن زدهاند، شکست خورده معرفی میکنند یا آنهایی که تصمیم او را ستودهاند.
نوروز، گرامیداشت یک اتفاق بزرگ و شگرف طبیعی است. زنده شدن دوباره طبیعت و جان سالم به در بردن از سرمای کشنده و قحطی زمستان، اینها اتفاقات بزرگی هستند که پیشینیان ما نمیتوانستند به سادگی از بهت و حیرت مواجه شدن با آنها بیرون بیایند.
آن زمانها که شکم سیر اعضای خانواده به میزان آذوقهی زمستانی و گرمای خانهها به هنر جمع کردن هیزم و خشک کردن آنها وابسته بوده؛ پایان زمستان، نوید آغاز دوبارهای را میداد که آدمها مدتها به انتظارش چشم به آسمان دوخته بودند. بازگشت دوباره خورشید که با هر طلوع خود نور امیدی در قلب مردم روشن میکرد. به همین خاطر نوروز به بزرگترین جشن ایرانی تبدیل شد. جشنی که در طول هزاران سال، نه تنها هیچ نیروی نظامی و ایدئولوژی خارجی نتوانست آن را از ما بگیرد، بلکه تحت تاثیر این فرهنگ، خود آنها نیز متحول شدند.
این طور نبوده که ایرانیان در طول تاریخ طولانی خود، همیشه در نوروز شادی و شادمانی کنند. بلکه این گردهمایی عظیم سالانه بعضی وقتها فرصتی بوده برای اینکه مرهمی بر دردها گذاشته شود یا پیامی مشترک در دلها حک گردد تا چراغ راه آینده نسلی شود.
جشن نوروز الزاما به معنی شادمانی نیست بلکه:
نوروز یک بزرگداشت است برای اینکه یادمان نرود «پایان شب سیه، سپید است» و فراموش نکنیم «زمستان که برود، روسیاهی به ذغال میماند»
نوروز یک فرصت است برای اینکه دور هم جمع شویم، ترک و کرد و لر و بلوچ و خراسانی، گیلک و مازندرانی، فارس و عرب، سیاه و سفید، فارغ از رنگ و نژاد و ملیت و اختلافات ریز و درشت، یکپارچه و همدل، حول یک مفهوم ساده و طبیعی به نام «زایش».
نوروز یک درمان است برای قلبهایی که خراش خوردهاند، دلهایی که شکستهاند، چشمهایی که در حسرت خشک شدهاند، خاطره آدمهایی که پیکرشان سرد شده و دوستیهایی که تمام شدهاند.
نوروز تنها امید ماست، امید به فرصت دوباره، زایش، نو شدن، شروع، بخشیدن و بخشیده شدن، صاف و زلال شدن و به آینده چشم دوختن.
نوروز آتشی است که در آتشکدهی قلب میلیونها ایرانی، برای هزاران سال، نور و گرما تابانده است. آتشی که گاهی محبت و دوستی و صلح آفریده و گاهی در برابر یک دشمن مشترک، اتحاد و خشم ملی ایجاد کرده است.
در چنین روزهایی که به نظر میرسد، مصیبت از هر سو به سمت ایران و ایرانی سرازیر است و شمشیرهای زیادی برای بریدن سر این کهنبانوی پاکدامن تیز شده، نوروز تنها چاره ما برای متحد و سرپا ماندن است. اتفاقا نوروز امسال را باید باشکوهتر و بزرگتر از هر سال برگزار کنیم. شخص محمد رحیمیان در چنین روزهایی میتواند غمگین و خسته باشد اما به عنوان یکی از پیشکسوتان رسانهای کامیونیتی ایرانیان مونترال، او وظیفه دارد صدایش را رساتر و نوک قلمش را تیزتر کند. الان وقت در خود فرو رفتن نیست.
نوروز امسال را از خودمان نگیریم، ما به این نوروز برای درمان دردهایمان و افروختن آتش قلبهایمان نیاز داریم. نوروز امسال، کپسول امید و فرصتی تکرار نشدنی است. با بزرگداشت نوروز، قویتر از سال گذشته به استقبال «صبح امید» برویم.