شنبه هفته گذشته، بیست و پنجم ژانویه، مونترال شاهد برگزاری راهپیمایی صدها معترض از نژادها و رنگهای مختلف بر علیه جنگ احتمالی بین ایالات متحده و ایران بود. تظاهراتی که توسط چند گروه ضد جنگ کانادایی (غیر ایرانی) آغاز شده بود و در طول مسیر برنامهریزی، با پیوستن گروهها و سازمانهای ایرانی به آنها، رنگ و بوی «اختلاف» به خود گرفت. اختلافی که در نهایت و هنگام برگزاری تظاهرات منجر به ایجاد دو گروه تظاهرکننده شد، یکی که بزرگتر و پرجمعیتتر بود در جلو و دیگری که کوچکتر بود در ته صف!
«اختلافی» که منجر به این انشقاق شد ناشی از برداشت متفاوت گروهها از هدف اصلی این تظاهرات بود. گروه اول که شامل سه سازمان غیر ایرانی «Échec à la guerre» ، «Mouvement Québécois pour la Paix» و «ILPS» و دو مجموعه ایرانی «کنگره کانادایی-ایرانی» و «با هم برای زندگی بهتر» میشد معتقد بودند که باید تمرکز این گردهمایی اعتراضی روی تقبیح جنگ احتمالی آمریکا علیه ایران باشد اما دو گروه «کمیته دفاع از مبارزات مردم ایران» و «انجمن زنان ایرانی در مونترال» اعتقاد داشتند که مردم ایران در این روزها با دو جنگ روبرو هستند. یک جنگ واقعی با حکومت ایران و یک جنگ احتمالی با دولت ایالات متحده آمریکا و به همین دلیل اگر تمرکز اعتراضات فقط تقبیح آن جنگ احتمالی باشد، موجب دفاع از عملکرد اشتباه حکومت ایران میشود.
» همچنین بخوانید شلیک به ایران
این روزها رسانههای اجتماعی صحنه درگیری طرفداران این دو گروه است. گروه دوم، آن اولی را طرفدار جمهوری اسلامی و «مالهکش» مینامد و گروه اول، دومی را جنگطلب و ضد مردمی معرفی میکند.
گویا رفیقی که دستی هم بر قلم دارد با این مضمون نوشته که چه خجالتآور، وقتی چند سازمان کانادایی دلشان برای ما میسوزد و یک تجمع برای اعتراض به جنگ علیه کشور ما راه میاندازد، ما خودمان نتوانیم حتی روی مخالفت با نابودی خود هم توافق داشته باشیم!
من اما میگویم این «اتفاق» و این «اختلاف» نقطه قوت ما بود.
ما ایرانیان در طول تاریخ همواره توسط دولتهایی فرد محور اداره میشدیم. از این رو به تک صدایی و فرمانبرداری عادت کردهایم. همین فرهنگ باعث شده تا هرگونه صدای مخالفی را برخلاف سلسله مراتب فرماندهی و مستحق خاموشی بدانیم.
همین فرهنگ به وجود آورندهی سیستم حذفی در ایران شده است. شاه فقید تا زمانی که قدرت را در دست داشت هیچ مخالفی را برنمیتافت و جمهوری اسلامی هم وقتی قدرت را از شاه گرفت، مخالفین خود را تحمل نکرد. بسیاری از مخالفان جمهوری اسلامی که به خارج از کشور فرار کردهاند، ۴۰ سالی میشود که با نفرت و خشم زندگی میگذرانند و به شکلی واضح هیچ موافق جمهوری اسلامی و حتی آدم بیطرف را برنمیتابند و به سادگی حکم حذف صادر میکنند.
همان مخالفی که تا وقتی در ایران است، داد «آزادی بیان» میزند، وقتی پایش به خارج از کشور میرسد صحبت از حذف و تحمل نکردن «عوامل جمهوری اسلامی» دارد و همان دوستداران جمهوری اسلامی که تا وقتی در خارج از کشور هستند صحبت از دوستی و مبادلهیآرا و حق آزادی بیان میکنند، به محض اینکه به ایران باز میگردند، از حذف «ضدانقلاب» میگویند.
اما حالا ایرانیان مونترالی شاید (و فقط شاید) برای اولین بار و زمانیکه کلی موضوع برای اختلاف داشتند، توانستند در کنار هم حرکت کنند و هر کس «داد» خود را فریاد بزند. این «اتفاق» را میتوان نقطه عطفی دانست که رخ دادنش مدیون پا جلو گذاشتن فعالین اجتماعی معقول در کامیونیتی بود. فعالینی که در این رویداد هر کدام، یک سازمان یا گروه را رهبری میکردند و گرچه شاید در ظاهر و باطن برای هم دندان تیز کردند اما حق آزادی بیان را برای یکدیگر به رسمیت شناخته و قوانین دموکراتیک بازی «سیاست» را رعایت نمودند.
دو گروه «کمیته دفاع از مبارزات مردم ایران» و «انجمن زنان ایرانی در مونترال»هم در این میان مجال یافتند با مطرح کردن نقطه نظر خود و آوردن شعار ضدیت با عملکرد رژیم ایران، بر غنای تجمع اعتراضی روز شنبه بیفزایند و موضوع را جامعتر مطرح کنند.
چند سالی روزنامهنگاری در کشوری آزاد مثل کانادا به من آموخته که «اختلاف عقیده» باعث رونق اندیشه و نوآوری در اداره کشور میشود. از سوی دیگر احترام به حق مخالف و احترام به «حق آزادی بیان» باعث پاسخگو نگه داشتن حاکمیت شده و ضعفها و اشکالات سیستم حکومتی، لابلای «مصلحتها» و «ترسها» به حال خود رها نمیشود.
من در پایان این یادداشت، آرزو نمیکنم که اختلافاتمان را کنار بگذاریم چون امروز عمیقا اعتقاد دارم که اختلافها از ما ملتی غنیتر و قویتر میسازد. اما آرزو میکنم آنقدر قدرت داشته باشیم تا این اختلافات را به رسمیت بشناسیم و برای مخالفان خود، حق «مخالفت» را محفوظ نگه داریم. هرچند بعضی وقتها واقعا سخت است!