با در نظر گرفتن اینکه تعداد آرایی که احتمالا به سود لیبرالها و محافظهکاران در روز ۲۱ اکتبر به صندوقها ریخته میشود بسیار به هم نزدیک است، احتمال تشکیل دولت اقلیت به هیچ وجه دور از ذهن نیست. حتی جاگمیت سینگ نیز ایده ائتلاف با لیبرالها را مطرح کرده است.
حال اگر هیچ کدام از احزاب نتوانند به اکثریت دست یابند (یعنی حداقل ۱۷۰ کرسی از مجموع ۳۳۸ کرسی مجلس عوام را به دست آورند) چه اتفاقی میافتد؟
فردای روز انتخابات، باز هم ترودو نخستوزیر است و تا مدتی همچنان در قدرت خواهد بود. اولین وظیفه فرماندار کل این است که اطمینان یابد کشور یک نخستوزیر دارد. هیچ وقت کشور نباید بدون مدیر اجرایی باشد.
آقای ترودو فقط در صورتی ممکن است از قدرت کنار رود که پارلمان جلسه فوری تشکیل داده و نخستوزیر برای لایحه بودجه به رای نیاز داشته باشد. حالت بعدی نیز دستور ملکه برای برکناری و یا رای عدم اعتماد مجلس عوام به نخستوزیر است.
از آنجا که ترودو فردای روز انتخابات نیز همچنان نخستوزیر است، آیا میتواند به تلاش برای تشکیل دولت دست بزند، هر چند که حزبش در انتخابات به جایگاه دوم را داشته باشد؟
احتمالش اندک است. با این وجود، این کار در تاریخ کانادا بیسابقه نیست. در سال ۱۹۲۵، حزب لیبرال به رهبری ویلیام لیون مکنزی کینگ توانست فقط ۹۹ کرسی دست یابد، ولی رقیبش (حزب محافظهکار) به ۱۱۶ کرسی رسید. اما کینگ از کنارهگیری سر باز زد و به ائتلاف با یک حزب دیگر، دولت بعدی را تشکیل داد.
اخیرا نیز برایان گالانت (نخستوزیر نیو براونزویک) در انتخابات استانی در جایگاه دوم قرار گرفت. با این وجود، او تا ۵ هفته همچنان در قدرت ماند تا در نهایت رای عدم اعتماد را از پارلمان استان دریافت کرد.
اگر ترودو نتواند به اکثریت کرسیها دست یابد، محافظهکاران امیدوارند او از پاول مارتین پیروی کند که در سال ۲۰۰۶ و پس از دستیابی حزبش (یعنی حزب لیبرال) به ۱۰۳ کرسی، از قدرت کنارهگیری کرد و اجازه داد استفان هارپر با ۱۲۴ کرسی، دولت اقلیت محافظهکار را تشکیل دهد.
اگر ترودو به فرماندار کل بگوید که به خاطر برخورداری از اعتماد اکثریت لازم در پارلمان، میخواهد همچنان نخستوزیر بماند، بر اساس قواعد عرفی عالم سیاست، فرماندار کل این خواسته او را رد نمیکند.
برکناری نخستوزیر توسط فرماندار کل
اما آیا ممکن است که فرماندار کل بخواهد نخستوزیر را بر کنار کند؟
معروفترین مصداق این کار در سال ۱۹۲۶ روی داد. کینگ-بینگ (نخستوزیر لیبرال) به خاطر اینکه فقط ۷ کرسی از محافظهکاران کمتر داشت، توانست تا ۹ ماه پس از انتخابات همچنان در قدرت باقی بماند و البته پس از آن، رای عدم اعتماد دریافت کرد. او این بار از فرماندار کل وقت خواست که پارلمان را منحل کند. اما فرماندار کل به جای این کار، از رقیب محافظهکارش خواست، دولت بعدی را تشکیل دهد.
عین همین مساله در سال ۲۰۱۷ برای استان بریتیش کلمبیا روی داد. در این ماجرا کریستی کلارک (از حزب لیبرال) که دولت اقلیت به شمار میرفت، به خاطر رای عدم اعتماد، برکنار شد. خانم کبارک به جانشین فرماندار کل در این استان پیشنهاد داد که پارلمان را منحل کند. با این وجود، جانشین فرماندار کل، جان هورگان (رهبر حزب نئودموکرات) را مسئول تشکیل کابینه کرد.
سابقه دولت ائتلافی در کانادا
کابینه ائتلافی به معنای دولتی که اعضای آن از احزاب مختلف انتخاب میشود. با این تعریف، به ندرت در تاریخ کانادا به این پدیده روبرو بودهایم. این امر در سطح فدرال طی جنگ جهانی اول روی داد که رابرت بوردن (محافظهکار) دولتی را با همراهی لیبرالها و نمایندگان مستقل تشکیل داد. در سطح استانی نیز ساسکاچوان تجربه تشکیل دولت ائتلافی لیرال و نئودموکرات را در سال ۱۹۹۹ داشته است.
اکنون، اظهارنظر درباره احتمال تشکیل دولت ائتلافی بسیار دشوار است و یکی از دلایل آن نیز اوجگیری بلاک کبکواست. این حزب رویکردی استقلالطلبانه دارد و حضورش در دولت فدرال، در تضاد با این رویکرد است. البته آقای بلانشه (رهبر این حزب) نیز احتمال هر نوع ائتلاف را رد کرده است.
به نظر میرسد دولت بعدی اقلیت یا باید به حمایت رقبای خود در پارلمان دلخوش کند یا اینکه واقعا باید به ائتلاف دست بزند. به هر حال، باید اندکی منتظر بمانیم تا همه چیز مشخص شود!