تردیدی نیست که کانادا از مهاجرپذیرترین کشورهای جهان به شمار میرود. اما ورود حجم زیادی از مهاجران به یک کشور میتواند توازن فرهنگی، اجتماعی و سیاسی آن را بر هم زند. آیا باید در برابر این پدیده، رویکردی قهری در پیش گرفت و به سیاستهای اجبار مهاجران به سمتی خاص روی آورد؟
رابرت فالکونر (Reobert Falconer) پژوهشگر دانشکده سیاست عمومی دانشگاه کلگری است که به طور خاص به بررسی سیاستهای مهاجرتی و مرتبط با پناهجویان میپردازد. او در مقالهای در نشریه ونکوور سان به بیان دیدگاهش درباره روند کانادا در خصوص ادغام مهاجران در جامعه کانادایی پرداخته است. از نظر آقای فالکونر، الگوی باز جامعه، سیاست و اقتصاد کانادا، خودش بهترین شیوه برای ادغام مهاجران به شمار میرود.
دنیا در سالهای اخیر شاهد بزرگترین جابهجایی جمعیت پس از جنگ جهانی دوم بوده است.
کانادا در این میان، مستثنی نیست. تقریبا از هر ۴ نفر در کانادا، یک نفر از کشوری دیگر به دنیا آمده است. همچنین در سه سال آینده، یک میلیون نفر از کشورهای دیگر به کانادا مهاجرت میکنند.
کانادا به تازگی از نظر پذیرش تعداد آوارگان و پناهجویان، از سایر کشورهای دنیا پیش افتاده است که اصلیترین دلیلش را می تواند سختگیریهای دولت دونالد ترامپ در ورود مهاجران به این کشور دانست. با این وجود، سیاستهای غیرسختگیرانه نخستوزیر ترودو را نیز نمیتوان در این میان، موثر ندانست.
از سال ۲۰۱۷ تاکنون حدود ۱۵۰ هزار پناهجو از کانادا تقاضای پناهندگی کردهاند که بسیاری از آنها برای این کار، این تقاضا را در خاک کانادا ارائه دادهاند. در این شرایط، ممکن است سئوالاتی در ذهن هر شهروند کانادایی شکل گیرد.
برخی افراد شاید از پاسخهای منطقی دولتمردان در این باره و یا راهحلهای بالقوهای که برای مساله مهاجرت و پناهجویان در کانادا وجود دارد راضی نشوند. برخی هم ممکن است از حجم بالای مهاجران و آینده کشور دچار هراس شوند. با این وجود، بیشتر کاناداییها یک سری نگرانیها و ترسهای معقول درباره تاثیر تازهواردان بر آینده کشور دارند. این پرسشها به خودِ مهاجران تازهوارد مربوط نمیشود، بلکه به مسایلی همچون امنیت مرزها، نظام مهاجرتی کانادا و یا ارزشها و باورهایی که مهاجران به کانادا میآورند ربط دارد.
اینها سئوالاتی هستند که سیاستمداران، دانشگاهیان و روزنامهنگاران باید با چشم و گوشی باز به آنها توجه کرده و پاسخهایی دقیق به آنها بدهند.
یکی از موضوعات مهمی که شاید ذهن بسیاری از کاناداییها را به خود مشغول کند، به مساله ادغام مهاجران در جامعه مربوط میشود. میزان تسلط تازهواردان به زبان رسمی، حس تعلق به کانادا و نیز پذیرش ارزشهای کانادایی از جمله مصداقهای این ادغام به شمار میرود. اگر از این دید به ماجرا نگاه کنیم، باید بگوییم که کانادا عملکرد خوبی در ادغام تازهواردان داشته است.
سرشماری سال ۲۰۱۶ نشان دادحدود ۹۳ درصد از همه مهاجران در کانادا میتوانند به زبان انگلیسی یا فرانسه صحبت کنند. این نظرسنجی نشان داد که اکثریت مهاجران در خانه نیز به یکی از این دو زبان صحبت میکنند.
این میزان بالا ممکن است عجیب به نظر برسد، اما باید در نظر داشت که آشنایی به زبانهای رسمی کانادا، یکی از معیارهای پذیرش آنها به عنوان مهاجر به شمار میرود.
زبان رسمی یکی از ضرورتهای شهروندی به شمار میرود که البته افراد مسن و یا کودکان را میتوان در این میان استثنا دانست. دانستن زبان رسمی حتی به مزیت شغلی نیز میانجامد.
تسلط به زبان رسمی و معیارهای ضروری برای شهروندی، در صورتی که فقط بخش اندکی از مهاجران بتوانند شهروندی کانادا را به دست آورند، اهمیت چندانی نخواهد داشت. اما آمارها نشان میدهد درصد اعطای تابعیت در کانادا ۸۵ درصد است. به کلامی دیگر، ۸۵ درصد از مهاجران در نهایت شهروند کانادا میشوند. این در حالی است که این میزان در ایالات متحده ۴۰ درصد است.
این بدان معناست که اکثر مهاجران بالاخره با یک آزمون زبان روبرو میشوند و به سئوالاتی درباره تاریخ، فرهنگ و ارزشهای کانادایی پاسخ میدهند و به وفاداری به قانون این کشور سوگند میخورند.
مهاجران همچنین باید تعلق خاطر بالایی به ارزشهای مدنی در کانادا داشته باشند. بر اساس دادههای اداره آمار کانادا، ۹۳ درصد از تازهواردان از حس تعلق خاطر شدید و یا بسیار شدیدی به کانادا برخوردارند. برخی از این افراد (۲۴ درصد) فقط به کانادا عشق میورزند، حال آنکه بیشتر آنها (۶۹ درصد) علاقه شدیدی به کانادا و نیز کشور مبدا خود دارند. فقط ۳ درصد هستند که علاقهشان به کشور مبدا بیشتر از میزان علاقهشان به کاناداست.
اگر میزان علاقه به نمادهای کانادایی را در این مطالعه مورد بررسی قرار دهیم میبینیم که علاقه مهاجران به چیزهایی نظیر پرچم کانادا، پارلمان و حتی ورزش هاکی، از کاناداییهایی که در خودِ همین کشور متولد شدهاند کمتر نیست.
البته با در نظر گرفتن اینکه چرا مهاجران، کانادا را به عنوان مقصد خود انتخاب میکنند، این پدیده اصلا عجیب نخواهد بود. چون مهاجران خودشان کانادا را به عنوان مقصد برمیگزینند، به این معناست که از الگوی حاکم بر کشور خود (نظیر رژیمهای سوسیالیستی یا مذهبی) بیزارند و به همین دلیل، نمیتوان انتظار داشت که ارزشهای حاکم بر کشور خودشان را به کانادا بیاورند. آنها کانادا را به خاطر ارزشهایی که در نهایت به وضعیت جاری کانادا انجامیده انتخاب میکنند.
البته این بدان معنا نیست که همه چیز بینقص است. کانادا با درخواست پناهندگی ۷۵ هزار نفری روبروست که بسیاری از آنها، اطلاعات ناقصی درباره خود ارائه کردهاند. اما این مساله هیچ ربطی به بحث ادغام مهاجران ندارد، بلکه مشکل در الگوی پذیرش درخواست پناهندگی در سطح فدرال است.
شاید این مشکل را بتوان با اصلاح نظام مهاجرتی و پذیرش پناهجویان حل کرد. البته این اصلاح به معنای توهین به تازهواردان و پناهجویان نیست، بلکه اصلاحات باید با هدف افزایش سرعت و دقت فرآیند پذیرش پناهجویان به انجام برسد.
اما برای آن دسته از مهاجرانی که اکنون در کانادا هستند، بهترین ابزار برای ادغام را باید در ورود راحت آنها به نظام سیاسی و نیز بازار کار جست.
جالب اینجاست که برخی افراد مخالف با پذیرش گسترده مهاجران در کانادا به پژوهشهای آلبرتو السینا (Alberto Alesina) استناد میکنند، آقای السینا پژوهشگری است که بر روی موضوع تنوع جمعیتی کار کرده و به این نتیجه رسیده که هر قدر تنوع جمعیتی بیشتر باشد، تضادهای اجتماعی نیز افزایش مییابد. اما واقعیت این است که این امر در کشورهایی که دموکراسی در آنها ضعیف است و بازار کار محدودی دارند و در نتیجه، یافتن شغل دشوار است، صدق میکند.
جالب اینجاست که پژوهشهای بعدی السینا نشان میدهد که تنوع جمعیتی در کشوری که هر کسی میتواند در آن نخستوزیر شده و شغلی مناسب داشته باشد، مزایای زیادی هم به همراه دارد. جوامع باز از ارتباطات اقتصادی گسترده با کشورهای دیگر برخوردارند، محصولات و خدمات متنوعی دارند و جمعیت نیروی کارشان نیز تنوع بیشتری دارد. در چنین شرایطی، فرآیند ادغام به خوبی پیش میرود و مهاجران و فرزندانشان به ارزشهای کانادا پایبند خواهند بود.
به همین دلیل میتوان گفت که حفظ و نگهداری از نهادهای اساسی کانادا، محیط سالم کسبوکار و نیز جامعه باز در نهایت به ادغام هر چه بهتر مهاجران در جامعه کانادا میانجامد.