سالهاست که برخی سیاستمداران بلندپایه کانادایی بر پدیده «چندفرهنگی» و وجود تنوع فرهنگی در «ملت» کانادا تاکید دارند. اما آیا کانادا واقعا جامعهای متکثر و در عین حال دارای هویت واحد است؟ شاید پاسخگویی به این سئوال با در نظر گرفتن واقعیتهای جامعه کانادا چندان آسان نباشد.
از سوی دیگر، کبک رویکردی تقریبا متفاوت از سایر استانها را پیش گرفته است. تصویب قانون سکولاریسم (که برخی کارکنان دولت را از پوشیدن نمادهای مذهبی منع میکند) یا آزمون ارزشها (که برای اطمینان از آشنایی متقاضیان مهاجرت به ارزشهای جامعه کبک طراحی شده) از جمله اقداماتی است که کبک را تا حدی متفاوت از سایر نقاط کانادا کرده است.
لیز راواری (Lise Ravary) روزنامهنگار مستقل که در رسانههایی نظیر «مونترال گزت» و «ژورنال د مونترال» مینویسد در یادداشتی به نقد پدیده «چندفرهنگی» پرداخته و از سیاستهای دولت کبک در راستای تقویت هویت کبکی از طریق اقداماتی نظیر آموزش هر چه بیشتر زبان فرانسوی حمایت میکند.
آنچه میخوانید ترجمه مقاله خانم راواری است.
واژگانی نظیر «ملیگرایی»، «میهندوستی» و «چندفرهنگی» در دنیای توسعهیافته بارها و بارها شنیده میشود. در محافلی که به نوعی به مهاجرت مربوط میشود نیز این روزها این واژگان زیاد به کار برده میشود. اما مشکلی در این میان وجود دارد و آن هم اینکه هر کدام از این کلمات، معانی و تفسیرهایی متفاوت دارند که شاید درک عامه مردم از آنها، با واقعیتها متفاوت باشد.
یک سند پژوهشی رسمی که توسط کتابخانه پارلمان منتشر شده میگوید که چندفرهنگی را میتوان در سه قالب مختلف جامعهشناختی، ایدئولوژیک و نیز سیاستگذاری مورد تفسیر قرار داد.
جنبه جامعهشناختی پدیده چندفرهگی به جامعهای اشاره دارد که افرادی با پسزمینههای فرهنگی متفاوت در آن حضور دارند. ایدئولوژی چندفرهنگی را باید در سیاست چندفرهنگی (Multiculturalism Policy) که در سال ۱۹۷۱ تدوین شد جست. بر این اساس، کانادا همچون موزائیکی دربردارنده تنوع قومی و فرهنگی است که در برابر الگوی آمریکایی قرار دارد که همه باید از یک الگوی مشخص پیروی کنند.
یکی از اصلیترین اهداف این سیاست، کمک به گروههای فرهنگی به منظور حفظ و تقویت هویت اصیلشان بوده است. تدریس زبان مادری و نیز فرهنگ و تاریخ به دانشآموزان با اصالتهای مختلف از جمله اهداف این سیاست بوده است. کبک نیز از سال ۱۹۷۹ چنین رویکردی را در پیش گرفته است. چنین الگویی را میتوان یک سیاست خوب چندفرهنگی دانست، زیرا به تسهیل ادغام مهاجران در جامعه جدید کمک میکند.
اما آیا در این زمینه اتفاق نظر وجود دارد؟
اگر بگویم که با چندفرهنگی بودن مخالفم، شاید فکر کنید که با تنوع اجتماعی مخالف میکنم. اما منظورم این است که ترجیح میدهم ادغام مهاجران در جامعه به شکلی صورت گیرد که پس از صفت «کانادایی» برای آنها دیگر هیچ عبارت دیگری (نظیر فلان کشور تبار) درج نشود تا به این ترتیب، تعارضاتی که در سرزمین اصیل خود داشتند، وارد کانادا نشود. این موضوع را با رویکرد ادغام اجباری که روزگاری در مدارس شبانهروزی بومیان کانادا اجرا میشد، اشتباه نگیرید.
بیایید روراست باشیم! کبک هرگز با جامعه متنوع مخالف نبوده است. از همان ابتدا که ساموئل شامپلن با بومیان شمال شرق آمریکا پیمان برادری بست، رویکردی دوستانه در این زمینه داشت.
تمام دولتهای کبک از سال ۱۹۷۱ به این سو، موضوع چندفرهنگی را به شکلی رسمی رد کردهاند. این موضوع، یک ایدئولوژی بود که توسط پییر ترودو (نخستوزیر وقت کانادا و پدر جاستین ترودو) مطرح شد. برخی از متفکران ملیگرا به شدت بر این باورند که هدف از آن، آسیب زدن به ملیگرایی در کبک بود. بعدها جرارد بوشار نسخهای از «تعامل میان فرهنگی» در کبک را به عنوان جایگزین ایدئولوژی چندفرهنگی مطرح کرد که در آن، فرهنگ اکثریت به رسمیت شناخته میشود. این در حالی است که در جامعه چندفرهنگی، فرهنگ اکثریت جایگاهی ندارد.
من به سراسر کانادا سفر کردهام و در شهرهای ونکوور، کلگری و تورنتو هم زندگی کردهام. هویت کانادایی، فارغ از پیشینه فرهنگی هر یک از شهروندان، واقعا وجود دارد. نمیدانم چرا کاناداییها، اظهارات جاستین ترودو که کاناد را یک کشور فراملیتی خوانده، محکوم نمیکنند.
چندفرهنگی در کانادا بر اساس تعریف دوباره دولت فدرال در سال ۲۰۱۱ دربردارنده «بهبود عملکرد نهادها به منظور تامین نیازهای جمعیت متنوع» است. اما این امر به این سادگیها هم نیست. برای مثال، مطالعات نشان داده که قضات، پیشینه فرهنگی فرد مجرم را به عنوان یکی از عوامل کاهشدهنده زمان حبس در نظر میگیرند.
البته این بحثها فقط محدود به کانادا نمیشود. اظهارات اخیر بوریس جانسون (نخستوزیر بریتانیا) که گفته بود مهاجران برای اینکه احساس بریتانیایی بودن داشته باشند، به یادگیری زبان انگلیسی بپردازند، توسط بسیاری از افراد، اظهاراتی «امپریالیستی» و «نژادپرستانه» خوانده شد.
اما بدون داشتن یک یا دو زبان مشترک و نیز ارزشهای بنیادین مشترکی نظیر برابری جنسیتی، جدایی دین از دولت و نیز وفاداری به نهادهای حاکمیتی، نمیتوان آیندهای یکدست را تصور کرد.
نویسنده کتاب «فروش توهمات: فرقه چندفرهنگی در کانادا» (Selling illusions: The Cult of Multiculturalism in Canada) که در سال ۱۹۹۴ منتشر شد، نگرانیهای خود را این گونه بیان میکند: «کانادا کوشیده مردم خود را در یک موزاییک فرهنگی از تنوع و تحمل جای دهد. سیاستها برای حفظ هویت جمعیت گسترده کانادا، چیزی جز مشکل در سطوح مختلف ایجاد نکرده است و سبب شده مردم به عنوان ابزاری سیاسی مورد استفاده قرار گیرند و تفاوتهای تاریخی را به عنوان یک امر بسیار معمولی تلقی کرده …تاکید زیادی بر تفاوتهایی که کاناداییها را از هم جدا میکند داشته باشد، به جای اینکه بر روی شباهتهای آنها تاکید کند.»
صحبت کردن کبکیها به زبانی دیگر (یعنی فرانسه) سبب شده آنها از این جدال به دور باشند. کبکیها میدانند که کیستند. سایر مناطق کانادا با هویت کبکی که بیش از ۴۰۰ سال قدمت دارد و مهاجران نیز در آن نقش داشتهاند، مشکل دارند.
ائتلاف آینده کبک به تازگی اعلام کرده که سرمایهگذاری گستردهای را بر روی ادغام هر چه بهتر تازهواردان به این استان به انجام میرساند. به نظرم، همین بهترین گواه از استقبال با آغوش باز از آنهاست. مهاجرت برای بیشتر کبکیها، واژه ناخوشایندی نیست که البته درست در برابر ایدئولوژی چندفرهنگی قرار دارد.