ورودی و سردر این مکان هیچ شباهتی به کافیشاپهای متداولی که میشناسم ندارد و اغلب اوقات برای کسب جواز ورود به آن حتما باید زنگ در ساختمان شماره ۲۹۴ «پلس دزآقت» (Place des Arts) را زد. جایی که با هنرمندی تمام، تصویری فانتزی، بزرگ و قدی از قوری و سماوری روسی روی آن نقاشی شده است.
در که باز میشود، راهپلهای باریک و نسبتا طولانی غرق در رنگهایی که بیشتر آدم را یاد بارها و کلوبهای شبانه میاندازد به مشتریان خوش آمد میگوید. دو طرف راهپله با بینظمی توام با نظمی در محاصره پوسترها و تصاویر گوناگون در آمده است. صدای نه چندان بلند موسیقی که از سالن بالا به گوش میرسد، ملغمهای از تعجب، دودلی و شک برای تجربهکردن اتفاقی تازه در وجود تازه واردها به راه میاندازد.
برای کمتر از صدم ثانیه، تصمیم میگیرم قید بالارفتن از پلهها بزنم و عقبگرد کنم. با خودم فکر میکنم، ممکن است آدرس را اشتباه آمده باشم. بین پله اول و دوم مکثی میکنم که بیشتر به اعلام شکست شباهت دارد تا دلسپردن به جریانی متفاوت از درک مفهوم «کافه گردی» و «کافه بازی»! از خودم خجالت میکشم که مغلوب ظاهر شدهام. بر نگاههای سرزنشبار نامرئی راهپله غلبه میکنم و هر۲۵ پله را به نیت فتح تاریکی پشت سر میگذارم.
بالاخره وارد قلمرو دو طبقهای «آنتی-کافه» (Anticafe) میشوم. سمت راست، درست کنار جایی که راهپلهها تمام میشوند به راهرویی ختم میشود که تمام دیوار سمت راستش پوشیده از تابلوهای نقاشی است. راهرو را چهار در احاطه کرده است که پشت هر در دنیایی جذاب پنهان شده است. هر یک از اتاقها به شبه سالنی شباهت دارند که در صورت رزرو میتواند محل خوبی برای درس خواندن، جلسه گذاشتن یا حتی مهمانی گرفتن باشد. تزیینات این اتاقها هم هر کدام به سبک و سیاق خودش چشم را خیره میکند و آدم را یاد گوشهای از دنیا میاندازد.
با شک و تردید به اطراف نگاه میکنم. محوطه داخلی تودرتو است و یکی از اتاقها به عنوان محلی که شاید بتوان اسم آشپزخانه را روی آن گذاشت، قفسهبندی شده است. بخشی از قفسهها مملو از مدلهای مختلف قوری، فنجان، لیوانهای بزرگ سرامیکی دستهدار و… است. قسمتی از دیوار به انواع و اقسام بستهبندی قهوهها تعلق دارد.
گوشهای هم به بوفهای نسبتا بزرگ اختصاص داده شده که ظرفهای دمنوش و چایهای گیاهی، تنگاتنگ و بغلبهبغل هم چیده شدهاند. مجموع دمنوشها، چای، قهوه و آب میوهها سرجمع چیزی در حدود ۱۰۰ گزینه را برای انتخاب یک نوشیدنی میدهد. اینجا هر کس میتواند هر زمان که مایل بود، هر مقدار و هر مدل نوشیدنی که دوست دارد برای خودش درست کند یا از تنها نیرویی که در آنتیکافه مشغول به کار است، بخواهد تا برایش آماده کند.
میز خوراکیهای کافه هم برای خودش عالمی دارد. آزادید تا هر مقدار و هر چند مرتبه که دوست دارید از وافل، پنکیک، ساندویچ، شیرینی، آب نبات، بیسکوییت، سبزیجات تازی، حمص و… روی میز بردارید و نوش جان کنید البته به شرط اینکه قبل از ورود به کافه قانون کلی و البته جهانی آن را مدنظر قرار داده باشید!
این کافیشاپ جای منحصر به فردی است. در آنجا خبری از منوهای متداول کافیشاپها نیست و به هیچ عنوان بابت نوشیدن چای، قهوه، دم نوش و…و خوردن اسنک و شیرینی و هلههوله از مشتریان پولی گرفته نمیشود! قاعده این است که فقط و فقط به ازای ساعتهایی که در آنتیکافه هستید پرداخت داشته باشید. یک ساعت اول ۴ دلار. بابت ۲ساعت وقتگذرانی بعدی ۳دلار به این مبلغ اضافه میشود و پس از آن بابت هر ساعت اضافه ۲ دلار بیشتر باید بپردازید. در صورتیکه بخواهید کل روز را در این کافه باشید و از فضا و امکانات آن استفاده کنید، بیشترین عددی که میپردازید ۱۲.۹۵ دلار است.
انقلابی تازه
اولین آنتیکافه مونترال، با الهام از ایده فروش ساعت-کار به جای محصول به تبعیت از آنچه روسها در مسکو بنانهاده بودند برای ایجاد فضایی دوستانه، گرم و صمیمی در عوض محیطهایی که با استانداردهای متداول کافیشاپ میزبان مراجعهکنندهها هستند، راهاندازی شد. پس از آن چند آنتیکافهی دیگر به تاسی از این کافهشاپ کار خود را در مونترال آغاز کردند. یکی از این آنتیکافهها در بخش شرقی خیابان نوتردام ، دیگری در خیابان کرسنت و آن یکی هم در تقاطع مزونوف و اونتاریو قرار دارند. اگرچه هیچ کدامشان شعبهای از دیگری نیست اما قاعده بازی در همه آنها یکی است.
کمی شبیه خانه
مالک سنتپیترزبورگی آنتی کافه، برای پیدا کردن مکانی که بتواند با ایدهآلهای فکریاش در مورد کافیشاپی استثنایی همخوانی داشته باشد، قسمتهای مختلف مونترال را زیرو رو کرد تا اینکه سرانجام ساختمان مورد نظرش را در پلس ذز آقت، یافت. جایی که پنجرههای بزرگش، چشماندازی زیبا از تلفیق آسمان و شهر را عرضه میکند و اتاقهای متعدد و بزرگش به او این امکان را میداد تا بتواند هر بخش را به شیوهای متفاوت طراحی و آمادهسازی کند.
» همچنین بخوانید لیست پیشنهادی مداد برای کافههای مونترال
آنتیکافه، مملو از گیاهان طبیعی و سرزنده است. میز و صندلیها، مبلهای راحتی، کوسنها و زیراندازها طوری جانمایی شدهاند که مشتریان میتوانند هر زمان که لازم بود، آنها را جابهجا کنند و مکان مناسب خود را برای مطالعه، استراحت، دورهمی دوستانه، جلسههای کاری و… خلق کنند.
ساختن اتمسفر و فضای دوستانه و صمیمی، یکی از مهمترین اولویتهای فیلیپ در شکلگیری آنتیکافه بود. شاید به همین دلیل است که در و دیوار کافه مملو از تابلوهای نقاشی است که حاصل هنر همسر و پدر همسر فیلیپ است.
فیلیپ میگوید: «خیلیها با تعجب میپرسند با چه توجیهی میتوانم آنتیکافه را سرپا نگه دارم، درحالی که روی کاغذ و نمودار چنین بیزینسی جز ضرر مادی، عایدی دیگری ندارد؟ خوب جواب درست این است که اینجا دلخوشی من است. همیشه دوست داشتم فضایی را به عنوان کافیشاپ اداره کنم که در آن خوردن و نوشیدن و پرداخت کردن قبضی که روی میزتان گذاشته میشود، دغدغه نباشد. دوست داشتم هر کس به کافه من میآید احساس کند در خانه خودش است و در آرامش کامل به هرآنچه که دوست دارد بپردازد. اینجا آنقدر راحتی وجود دارد که میتوانید کفشهایتان را دربیاورید یا بساط نقاشیتان را روی میز پهن کنید…»