سیل مونترال برخلاف آنچه در ایران اتفاق افتاد، جنبش و خروشی نداشت. مثل ایران دهها کشته هم نداد. آرام و بی سروصدا آمد، قدرتش را به رخ مردم کشاند اما برخلاف دو سال پیش، قصد رفتن نداشت. این شد که ماند و آرام آرام ویران کرد. هم پی وستون خانههای آسیبدیده را و هم انگیزه و انرژی خسارتدیدگان را!
اگر خوب به صدای این دو سیل که هر دو سرای امید ما را در دو سوی سیاره زمین هدف قهر خود قرار داده گوش دهیم، چه صدای خروشان سیل شیراز و لرستان و ترکمنصحرا و چه صدای آرام و با وقار آبگرفتگی در غرب و شمال مونترال را، خواهیم شنید که طبیعت خشمگین است.
خشمگین از اینکه طمع و زیادهخواهی ما، تعادل را در این سیستم عظیم برهم زده است. خشمگین از زخمهایی که بر پیکرش زدهایم و خراشهایی که بر صورتش کشیدهایم. خشمگین از بیاحترامی ما به جاندار و بیجان، خشمگین از میل سیریناپذیرمان برای توسعه و خشمگین از فرزند باهوش خودش.
هوش، همان چاقوی تیزی که امروز تعادل طبیعی سیاره زمین را برهم زده، به نظر میرسد حالا میخواهد طبیب دردهای تنها پناهگاه شناخته شده حیات در کل جهان آفرینش شود.
برای ترمیم سیاره زمین همه ما مسئولیم. قدمها لازم نیست بزرگ و افسانهای باشد. فقط کافی است درست مصرف کنیم، کمتر زباله تولید کنیم و مسئولانه دور و بر خودمان را با طبیعت آشتی دهیم.
اگر در شیراز سیل میآید و اگر در مونترال خانهای زیر آب میرود، ما مسئولیم. دنبال مقصر دیگری نگردید!