مداد، مجله آنلاین مونترال

تبلیغات
 

مهاجران و مشکل یادگیری زبان خارجی دوم و سوم گفتگو با سورنا نوری، مدیر مؤسسه مرکز فراگیری خلاق «فانوس»

سورنا نوری، مدیر مؤسسه مرکز فراگیری خلاق «فانوس» و دانش‌آموخته دو رشته «زبان‌شناسی تئوری» و «زبان کاربردی» از دانشگاه کنکوردیا

تبلیغات: برای کسب اطلاعات بیشتر روی هر پوستر کلیک کنید

گروه املاک OneClickHome مهدی یزدی و حمید سام  

یک بار که آژیر خطر آتش در «جامدادی» (دفتر مجله «مداد») به صدا درآمده بود و همه اهالی ساختمان در محوطه جمع شده بودند، سورنا نوری را در محوطه ساختمان دیدم و گفتگوی کوتاهی با او داشتم. وقتی فهمیدم به عنوان معلم زبان فعالیت می‌کند، صحبت کشیده شد به زبان‌آموزی برای تازه‌مهاجران و سختی‌های آموختن دو زبان خارجی و غیرمادری. آن روز سورنا درباره روشی خلاقانه توضیح داد که با استفاده از آن می‌توان هم دو زبان خارجی را آموخت و هم راحت‌تر در جامعه ادغام شد.

همان موقع از او قول گرفتم تا درباره روش خلاقانه آموزش زبان به تازه‌مهاجران که سورنا می‌گفت می‌تواند چندمنظوره به تازه‌مهاجران برای ادغام شدن در جامعه جدیدشان کمک کند، گپی بزنیم. این متن چکیده یک ساعت صحبت من با سورنا نوری، مدیر مؤسسه مرکز فراگیری خلاق «فانوس» و دانش‌آموخته دو رشته «زبان‌شناسی تئوری» و «زبان کاربردی» از دانشگاه کنکوردیا درباره مهاجرت،‌معضلات آن و مخصوصاً زندگی کردن در مونترال با دو زبان رسمی است.

گفتگو را با یک پرسش کلیشه‌ای شروع کردم:

تازه‌مهاجران بهتر است زبان را اینجا بیاموزند و یا در کشور خودشان؟

واقعیت این است که در یادگیری زبان خارجی، فضای آموزش بسیار مهم است. منظور من این است که آیا شما در فضای زبان مورد نظر کار و زندگی می‌کنید یا در فضای زبان مادری خودتان هستید. اکثر تازه‌مهاجران ایرانی معمولاً یکی از دو زبان رسمی کانادا را در ایران یاد گرفته‌اند و همین خودش شوک ایجاد می‌کند. چون برای مثال زبان انگلیسی که در ایران یاد گرفته‌اید با زبان انگلیسی مورد استفاده در مونترال در بسیاری جزئیات، تفاوت دارد.

ما در کشور خودمان معمولاً زبان خارجی استاندارد یاد می‌گیریم اما در کشور مقصد که برای ما کاناداست، نسخه‌ای از آن زبان استفاده می‌شود که با لهجه و اصطلاحات خاص، کاملاً محلی شده است. همین موضوع باعث سر‌خوردگی و دوری اولیه تازه‌مهاجران از ارتباط برقرار کردن می‌شود. معمولاً گفته می‌شود برای یادگیری زبان خارجی در کشور خودتان و رسیدن به سطحی که بتوانید جلوی جمعی از موضوع مورد علاقه خود دفاع کنید به سه تا پنج سال زمان نیاز دارید. این زمان در کشور مقصد، مثلاً کانادا به یک تا سه سال کاهش پیدا می‌کند.

 

چه فاکتورهایی باعث افزایش سرعت یادگیری یک زبان خارجی می‌شود؟

خیلی ساده می‌توانم به شما بگویم که مهم‌ترین و موثرترین عوامل در یادگیری زبان را می‌توان به پنج عامل زیر تقسیم کرد:

  • شخص زبان‌آموز و همت و دقتی که صرف آموختن زبان جدید می‌کند
  • بی‌شک معلم، که نقشی مهم در آموزش زبان ایفا می‌کند
  • روش آموزش که در شرایط یکسان از نظر زبان‌آموز و معلم، می‌تواند نتایج متفاوتی ایجاد کند
  • مواد آموزشی و کمک‌آموزشی
  • روش و نحوه آزمون


ما در کشور خودمان معمولاً زبان خارجی استاندارد یاد می‌گیریم اما در کشور مقصد (برای مثال کانادا)، نسخه‌ای از آن زبان با لهجه، اصطلاحات خاص و محلی‌شده، استفاده می‌شود که مواجه شدن با آن تازه‌مهاجران را از ارتباط برقرار کردن با جامعه سرخورده می‌کند.

نقش یک مهاجر به عنوان یک زبان‌آموز در کشور غریب چه تأثیری دارد؟

ببینید مثلاً یک تازه‌مهاجر در زمان ورود با این تصور از هواپیما وارد فرودگاه مونترال می‌شود که خُب من چند سالی زبان خارجی خوانده‌ام و الان آماده ارتباط برقرار کردن با جامعه جدیدم هستم. اما گفتگو کردن با همان اولین مامور مرزی که کارهای قانونی مقدماتی او را انجام می‌دهد به این تازه‌مهاجر ما خواهد آموخت که این راه طولانی است و دانش او اندک!

این دانش اندک حالا می‌تواند تلفظ غلط لغات باشد یا ساختار اشتباه جمله. این موضوع سر‌خوردگی ایجاد می‌کند و سر‌خوردگی روند آموزش را کند می‌کند. دلیل به وجود آمدن این سر‌خوردگی هم این است که هدف مشخصی برای دوره زبان‌آموزی وجود ندارد.

 

چرا ندارد؟ خب می‌خواهد اینجا کار و زندگی کند!

نه این‌طور نیست. مثلاً تصور کنید یک زبان‌آموز به من مراجعه می‌کند و می‌گوید می‌خواهم زبان خارجی یاد بگیرم تا بروم سر کار. سؤال دوم این است که چه کاری با چه سطح ارتباط زبانی؟ معمولاً جواب این است که کلا، کار، زندگی، خرید و…. همین که هدف مشخص نیست و جواب «هر چی» هست از نظر ذهنی یعنی این هدف اولویت ندارد و ذهن این موضوع را می‌گذارد در رده دوم یا سوم یا حتی چهارم. به این نکته توجه کنید که مقیم شدن در یک کشور جدید آنقدر گرفتاری دارد  و آنقدر ذهن را درگیر می‌کند که شما ناخودآگاه هدف‌های خیلی مشخص و واضحی در ذهن دارید. مثل گرفتن فلان کارت یا پر کردن فلان فرم. یعنی آنقدر کار مشخص، تعریف شده و هدفمند وجود دارد که اگر برای زبان، هدف و مسیر مشخصی تهیه نکنیم، ناخودآگاه جایگاه خودش را از دست می‌دهد.

 

این هدف‌گذاری روی فراگیری زبان خارجی چه باید باشد؟

هدف باید واقع‌گرایانه، مشخص و واضح باشد. برای مثال اینکه من می‌خواهم بروم در بانک کار کنم. این هدف مشخص و واضح است و به ذهن نظمی می‌دهد که هرچه یاد می‌گیرم باید در زمینه موضوعات ارتباط با مشتری و مسائل مالی به کار رود. آن وقت حجم انبوه اطلاعاتی که معلم به زبان‌آموزش منتقل می‌کند قبل از ریخته شدن در ذهن زبان‌آموز از یک غربال رد می‌شود.

برای مثال این اصطلاح در اینجای کار بانکی کاربرد دارد یا این جمله خوب است موقعی که مشتری از در می‌آید داخل از من بشنود و یا این ساختار در زمان ارائه گزارش به مدیر بانک کاربرد خواهد داشت. بنابراین زبان‌آموز ناخودآگاه مشغول ترسیم یک نقاشی از آموخته‌های جدید زبانیش در مغز خود می‌شود که داستان این نقاشی در یک شعبه بانک، مکان رویایی او برای کار کردن می‌گذرد.

این تابلو که هر روز جزئیات بیشتری به آن اضافه می‌شود نه تنها زبان‌آموز را هدفمند و متمرکز نگه می‌دارد بلکه به او کمک می‌کند تا بین حجم انبوه اطلاعات دریافتی اولویت‌بندی کرده، بهترین‌ها را نگه داشته و داده‌ها را منظم در ذهنش دسته‌بندی کند و آن‌هایی که فکر می‌کند نیاز ندارد را بگذارد کمی دورتر تا ذهنش شلوغ نشود.


همچنین بخوانید:


و برای ترسیم چنین تابلویی چقدر زمان باید گذاشت؟

یادگیری زبان مثل یک شغل تمام‌وقت است. اگر می‌خواهید زبان را خوب یاد بگیرید باید حداقل ۶ ساعت در روز و به مدت یک سال خودتان را وقف زبان‌آموزی کنید. برای مثال زبان‌آموز در یک کلاس یک تا دو ساعته احتمالاً حجم انبوهی مطلب آموخته است. کلی اطلاعات مخلوط که کار با آن‌ها تازه در خانه شروع می‌شود.

زبان‌آموز باید خلاق باشد، باید خودش را سرگرم کند و در خانه با توجه به رؤیای نهایی‌اش که در مورد مثال ما کار کردن در بانک است، چند نمایشنامه کوتاه به زبان انگلیسی یا فرانسوی بنویسد. باید خودش را در بانک مجسم کند، چند مکالمه احتمالی را در نظر بگیرد و با استفاده از واژه‌‌هایی که آموخته و اصطلاحاتی که یاد گرفته با خودش نمایش بازی کند.

 

اگر بخواهیم یک مرور دوباره داشته باشیم، فایده این کار دقیقاً چیست؟

ببینید هیچ زبان‌آموزی همه آنچه در یک کلاس زبان آموزش داده می‌شود را فرا نمی‌گیرد. اگر ذهن را آزاد بگذاریم تا خودش تصمیم بگیرد چه اطلاعاتی را نگه دارد و چه اطلاعاتی را دور بریزد، به دلیل معضلات و مشکلات روزهای نخست مهاجرت، ذهن قطعاً درست عمل نخواهد کرد و زبان‌آموز در یک گرداب سر‌خوردگی و بیزاری از زبان فروخواهد رفت. با این روش که توضیح دادیم زبان‌آموز دانسته و با هوشیاری بخشی از اطلاعات ارائه شده در کلاس را غربال کرده و با تمرین کردن روی آن‌ها و نمایش بازی کردن با آن‌ها، این بخش از درس را ملکه ذهن خود می‌کند.

فایده جانبی این موضوع هم این است که فرد روی شغل مورد نظرش به رویاپردازی و مجسم کردن خود در آن موقعیت دست می‌زند. همه می‌دانیم که درصد بالایی از مهاجران چون روی مشکلات سال‌های اولیه مهاجرت متمرکز نیستند، معمولاً شغل‌های خیلی سطح پایین‌تری از آنچه لیاقتت دارند را به دست می‌آورند و این تجسم در شغل آینده، روحیه مبارزه و اعتماد به نفس تازه‌مهاجر را بالا نگه می‌دارد.

 

زبان‌آموزی بهتر است با قلم و کاغذ باشد یا با شنیدن و حرف زدن؟

در آموزشگاه و هنگام یادگرفتن زبان دوم، برآیند همه این‌ها با هم جلو می‌رود. بنابراین ما معمولاً سعی می‌کنیم هر ۴ مهارت را همزمان جلو ببریم. اما از نظر تاریخی اگر بخواهیم بررسی کنیم خب قطعاً نوشتن خیلی جدید است. اگر برای مثال ارتباط گفتاری آدم‌ها ۲۴ ساعت پیش شروع شده باشد، خط، فقط سه دقیقه پیش اختراع شده است.

 

3 نظر

  • دورود بر شما،
    توضیحاتی که داده شد، بنظر خیلی دسته بندی شده و چارچوبه دار نیست، برای مثال، من فکر میکنم هرگز یک نوزادی که کر بدنیا میاید نخواهد توانست صحبت کند، بعبارت بهتر لال خواهد ماند، لذا رابطه بین شنیدن و گفتن رابطه مستقیم و علمی است، مثال دیگر، من چند گدا در مونتریال دیده ام که سه یا چهار زبان را بخوبی صحبت میکنند، که بنظر نمیرسد انها برای آموزش زبان معلم داشته اند یا کلاس رفته اند. با این نگرش توقع میرود که شما توضیحات بهتر و کاربردی تری به مخاطبان بدهید که چگونه بتوانند یادگیری زبان را بهینه تر نمایند

  • دورود بر شما
    من هرگز برای شما قبل از این متنی نفرستاده ام

  • با سلام ،
    چقدر حاشیه ! چقدر بازگویی مطالب تکراری و کم اهمیت! اصل مطلب کجاست ؟ به نظر شما چند نفر این داستان را بطور کامل مطالعه خواهند کرد؟
    متن شما من را یاد صفحه حوادث روزنامه های داخل ایران می اندازد که برای پر کردن صفحه روزنامه، یک جمله چندین بار با کمی تغییرات تکرار میکردند در حالیکه مطلب اصلی بیشتر از دو جمله کوتاه نبود!
    این اولین باری است که من واقعا لازم دیدم نظر خود را بنویسم تا نویسنده عزیز تیتر بهتری برای مطلب خود پیدا کند.
    با تشکر

نیازمندیهای مداد
کسب‌وکارهای مونترالی

فرشاد صدفی وکیل در کانادا استان کبک مونترال
دفتر خدمات حقوقی فرشاد صدفی
کلینیک دندانپزشکی ویلری، دکتر عندلیبی
دارالترجمه رسمی فرهنگ
مریم رمضانلو، کارشناس وام مسکن
رضا نوربخش، نماینده فروش نیسان
مداد، مجله آنلاین مونترال