مدتها بود که میدانستم پریسا رجبیان مشغول کار بر روی یک پروژهی هنری جدید است. جسته و گریخته برایم از کار جدیدش گفته بود و هر بار که میگفت، من زوایای جدیدی از آن را کشف میکردم.
در نگاه اول و برای من در گفتگوی نخست، موضوع خیلی ساده به نظر میرسد، «گره».
اولین بار که شنیدم از خودم پرسیدم از سوژهای به این سادگی چه نمایشگاهی میتواند بیرون بیاید. گره میتواند درد باشد، میتواند وصل شدن معنی دهد، میتواند گرفتاری باشد یا میتواند…
قرار شد برای یک گپ و گفت دوستانه سری به نمایشگاه پریسا در محل گالری مکیک بزنم. از بدشانسی گرفتار راهبندان ناشی از ساخت و ساز شهری و آن علائم ترافیکی نارنجی رنگ ترسناک مونترال شدم و با کلی تاخیر به قرار رسیدم.
برای اینکه خودم را جدی نشان دهم، فوری رفتم سر اصل مطلب و هنوز ننشسته سوال اول را مطرح کردم:
اینجا چهچیزی به چهچیزی گره خورده؟
در حالی که لبخند میزند: خب از آن زاویه اگر بخواهیم به موضوع نگاه کنیم این نمایشگاه از یک چیدمان دیواری، یک مجموعه نقاشی، یک ویدئوآرت و کلی متن تشکیل شده که متنها در واقع بخشی از اثر است، در واقع همهی این عناصر چهارگانه شامل چیدمان، ویدئو، نقاشیها ومتون و حتی فضای سالن، همه به هم کمک میکنند تا درک بهتری از اثر به دست آید.
و «گره» کجای این ماجراست؟
من در هر کدام از این مجموعهها یک تعریف یا قابلیتی که گره و نخ داشته را دنبال کردم. در چیدمان، نخ که تولید کننده گره است، یک بازی است. همان بازی معروفی که ما در کودکی با نخ میکردیم، درست مثل زندگی که اولش ساده شروع میشود و بعد که به مشکلات برمیخورد، بعضی وقتها آسان گذر میکند و بعضی وقتها باعث توقف یا عقبگرد میشود و گاهی اوقات خودمان گره درست میکنیم. در این قسمت اشارهی من این است که «نخ به مثابه بازی و بازی به مثابه زندگی»
به اینجای گفتگو رسیده بودیم که هانیه ضیایی به ما پیوست. متنها که به گفته پریسا یکی از 5 المان نمایشگاه را تشکیل میدهد، کار هانیه است. رو به پریسا میپرسم:
خب، این قسمت اول و نقاشیها چطور؟
نقاشیها در واقع تلفیقی از نقاشی و عکسهای رادیولوژی است که پایه اصلی ایده کار ما محسوب میشوند. در این نقاشیها، باز هم نخ حضور دارد که عکسهای رادیولوژی را به یک شکل، بافت یا نوشتهای دیگر وصل کردهاند. عکسهای رادیوگرافی در واقع نشاندهندهی دردها، رنجها یا مشکلات هستند که ما در بدن خودمان داریم. اگر بیماری را «گره» فرض کنیم، وقتی میرویم پیش دکتر میخواهیم این گره را باز کنیم.
و در نهایت در ویدئو؟
در ویدئو نخ نقش یک شاهد را دارد و فقط توجه مخاطب را به بدن سوژه جلب میکند و توجه شما را به زیباییها یا زشتیهای بدن جلب میکند. در نهایت خوب است به نقش هانیه اشاره کنم به عنوان کمیسیر نمایشگاه و زحمتی که کشیده برای تولید متنهای مختلفی که کنار آثار میبیند. این متون بخش مهمی از نمایشگاه است و قسمتی از اثر هستند.
هانیه ضیایی را اولین بار بود که میدیدم. فارسی را با لهجه فرانسوی زیبایی حرف میزد و به من گفت که جامعهشناسیِ هنر خوانده است. ماههاست که هانیه و پریسا روی این پروژه با هم کار میکنند. از او درباره نقشش در شکل گیری این نمایشگاه میپرسم:
چون حرفه اصلی من جامعهشناسی است، هرکاری را با تحقیق شروع میکنم. ما مدتها در یک زنجیره تحقیق، گفتوگو، نتیجهگیری و اجرای کار هنری توسط پریسا، با هم همکاری کردیم تا بتوانیم به ایده هنری که در ذهن پریسا بود یک مفهوم و جریان فکری ببخشیم. به همین دلیل بود که ما نمایشگاه را با بازی با نخ و گره شروع کردیم، به درد و رنج و پیچیدگی در بخش عکسهای رادیولوژی رسیدیم و در نهایت با تسلیم و پذیرش در جایی که نخ نقش شاهد را بازی میکند، تمامش کردیم و من باید این مفهوم را طراحی میکردم و برایش متن مینوشتم و پریسا هم باید با زبان هنر آنها را اجرا میکرد. مثلا در صحبتهایمان با پریسا فکر کردیم اصولا زندگی با گره بندناف میشود و ما این را در بخش بازیهای با نخ آوردهایم.
پریسا اینجا دوباره وارد صحبت میشود و اضافه میکند:
در این مجموعه اثر، شما فقط شاهد «گره»ها نیستید، بلکه شاهد باز شدن آنها هم هستید و این همان کاری است که ما در زندگی میکنیم.
رو به هر دو میپرسم: از نظر شما آیا در زندگی باید همیشه گرهها را باز کرد؟ پریسا پیشدستی میکند و میگوید:
نه لزوما، خیلی وقتها گرهها خوب هستند مثل خاطرات که ما را به گذشته گره میزنند.
هانیه اضافه میکند: اولین گرههایی که بشر استفاده کرده برای ساختن ساختمان بوده و در تاریخ نخ و گره نقشی سازنده داشته است.
و نقش شاهین پرهامی چه بود؟
شاهین فیلمساز توانمدی است که ایدهی من را خیلی خوب درک کرد و بر اساس آن توانست ویدئوآرت مجموعهی نمایشگاه «گره» را به زیبایی بسازد. من از اول که این پروژه را شروع کردم معتقد بودم که یک اثر هنری خوب باید محصول چند فکر، روش و شخصیت باشد تا مجموعه غنای خوبی پیدا کند. الان کسی که به این نمایشگاه بیاید اگر اهل هنر باشد، نقاشی میبیند، اگر اهل ادب باشد، متنهای هانیه را میخواند و اگر اهل فیلم باشد، کار زیبای شاهین را تماشا میکند.
رو به پریسا میپرسم: در این پروژه خودت را نقاش میدانی؟
نه من خودم را بیشتر یک هنرمند میدانم. نقاش کسی است که فقط نقاشی میکند اما من در این مجموعه سعی کردهام از مدیومهای مختلف برای رساندن پیام خودم به مخاطب استفاده کنم و این کار یک هنرمند است.
بعد از اتمام این نمایشگاه با این آثار چه خواهید کرد؟
هانیه: ما داریم فکر میکنیم با مراکز پزشکی وارد مذاکره شویم؛ شاید خریدار بخش نقاشیهای نمایشگاه «گره» که تلفیقی از نخ، نقاشی و عکس رادیولوژی هست، باشند.
پریسا هم ادامه میدهد: هنرمندان همه جای دنیا با مسائل مالی خیلی مشکل دارند اما خدا را شکر کانادا از هنرمندانش خیلی خوب حمایت میکند. هرچند واقعا امیدوارم مردم هم در سبد سالانه خود جایی برای خرید آثار هنری باقی بگذارند و هم به فضای زندگی و کار خود غنا ببخشند و هم ادامه کار هنرمندان را ممکن سازند.