مداد، مجله آنلاین مونترال

تبلیغات
 

معرفی کتاب: آوای عصیان؛ زندگی مژده جمال‌زاده ملقب به «اپرا وینفری» افغانستان

Greystone Books, CBC

مژده جمال‌زاده را «اپرا وینفری افغانستان» می‌دانند. به تازگی زندگی‌نامه او در کتابی با نام «آوای عصیان» (Voice of Rebellion) منتشر شده است.

در این مطلب نگاهی مختصر به زندگی این زن تاثیرگزار افغان-کانادایی خواهیم انداخت:

تبلیغات: برای کسب اطلاعات بیشتر روی هر پوستر کلیک کنید

گروه املاک OneClickHome مهدی یزدی و حمید سام  

مژده جمال‌زاده که متولد کابل و بزرگ‌شده ونکوور است، در سن پنج‌سالگی همراه خانواده‌اش به عنوان پناهنده وارد کانادا شده است. پدرش پس از شنیدن خبر اسیدپاشی طالبان روی صورت چند دختربچه دانش‌آموز در قندهار، شعری را سرود. مژده نیز این شعر را با موسیقی ترکیب کرد و حاصلش، ترانه‌ای شد که افغانستان را در نوردید.

این ترانه که «دختر افغان» نام داشت، ترانه سال ۲۰۰۹ افغانستان شد. این ترانه آن قدر توجه مردم را به خود جلب کرد که مژده در سال ۲۰۱۰ به کاخ سفید دعوت شد تا این ترانه را در حضور باراک و میشل اوباما اجرا کند. پس از آن، مژده با پیشنهادی عجیب و جذاب روبرو شد که آن هم اجرای یک برنامه تلویزیونی در افغانستان بود. او در این برنامه، درباره موضوعاتی نظیر آزار کودکان، حقوق زنان و طلاق که همگی خط قرمزهایی سنتی در این کشور به شمار می‌روند صحبت می‌کند.

روبرتا استیلی که یک روزنامه‌نگار و مستندساز کانادایی است هم کتابی را درباره زندگی مژده نگاشته و منتشر کرده است.

مژده جمال‌زاده به تازگی در مصاحبه‌ای مفصل با سی‌بی‌سی به تشریح زندگی خود و دستاوردهایی که در زمینه توسعه اجتماعی در افغانستان داشته پرداخته است. آنچه می‌خوانید بخشی از صحبت‌های او در این مصاحبه است.

پناهجو در کانادا

بچه‌ها در مناطق جنگی خیلی زود بزرگ می‌شوند. زندگی پدرم تهدید شده بود و خانواده‌ام طی دوره اشغال افغانستان توسط نیروهای شوروی، از کابل فرار کرد. وقتی با خانواده‌ام آنجا را ترک کردیم و به عنوان پناهجو وارد کانادا شدیم، فقط ۵ سال داشتم.

خیلی چیزها را به خاطر می‌آورم. در آن زمان احساس یک فرد بالغ کوچک را داشتم. می‌دانستم که این امکان وجود دارد که شاید نتوانیم آن سفر را به سرانجام برسانیم.

 

زندگی در غرب کانادا

پناهجویان در کانادا معمولا تورنتو یا اطرافش را برای زندگی انتخاب می‌کنند. ما نیز چنین کردیم. در آنجا، آسم پدرم تشدید شد. فکر می‌کنم به خاطر سرما و گرما بود. پزشک به پدرم توصیه کرد که به غرب کانادا برود که هوای معتدل‌تری دارد و این می‌توانست به کاهش علایم آسم کمک کند.

او برای دیدن یکی از دوستانش راهی ونکوور شد. یادم می‌آید که پس از مدتی با ما تماس گرفت و گفت «وسایل‌تان را جمع کنید، چون من دیگر (به تورنتو) بر نمی‌گردم.» وقتی به ونکوور رفتیم، او شغلی با حداقل درآمد را داشت. اما بالاخره توانست کسب‌وکار خودش را آغاز کند. ولی شروع این کسب‌وکار بسیار سخت بود.

 

دختر افغان

چند دختر افغان در راه رفتن به خانه از طرف مدرسه بودند که اعضای طالبان روی صورت‌شان اسید ریختند. یادم می‌آید که ویدئویی در این باره را در اخبار تلویزیون دیدم. یکی از آن دخترها می‌گفت که هیچ نترسیده و باز هم برای درس خواندن به مدرسه خواهد رفت. به صورت کاملا سوخته آن دختر نگاه می‌کردم. او هیچ ترسی از طالبان نداشت!

یادم می‌آید آنجا گریه می‌کردم و نمی‌دانستم که چرا این اتفاق برای این دختران روی می‌دهد. ممکن بود خودم یکی از آنها باشم. پدرم به عنوان مشاور فرهنگی در کنار نیروهای نظامی کانادایی در قندهار، یعنی شهری که این اتفاق افتاده بود حضور داشت. او آنجا شعری درباره این دخترها نوشت و وقتی که به ونکوور برگشت، آن را به من داد. به من گفت که آن شعر را برای این دختران نوشته و امیدوار بود که بتوانم کاری با آن شعر انجام دهم. آن روز برای این کار وقت گذاشتم و به یک ملودی برای ترانه‌ای با محوریت آن شعر رسیدم.

این شعر در نهایت به ترانه «دختر افغان» تبدیل شد که توانست پرطرفدارترین ترانه سال هم بشود.

 

اپرا وینفری افغانستان

وقتی مجری برنامه گفتگوی تلویزیونی در افغانستان بودم، باید مطمئن می‌شدم که لباس مناسبی می‌پوشم. باید روسری می‌گذاشتم و لباسی پوشیده به تن می‌کردم. اما باز هم سعی می‌کردم که از خطر قرمزها عبور کنم. یادم است یک بار از روی عدم، روسری به سر نگذاشتم. آنها هم برنامه مرا پخش نکردند.

هم من و هم شبکه تلویزیونی که برنامه مرا پخش می‌کرد، دائما به مرگ محکوم می‌شدیم. از سوی افراطی‌هایی که نمی‌خواستند زنانی مثل من آزادانه درباره موضوعات ممنوعه‌ای نظیر حقوق زنان صحبت کنیم، تهدید می‌شدیم.

 

داستان زندگی من

به شدت به دنبال این بودم که روبرتا استیلی، داستان زندگی مرا بنویسد. روبرتا یک مستند هم درباره زندگی من ساخته است. با وجود اینکه یادآوری بسیاری از آن خاطرات برایم سخت و آزاردهنده بود، روبرتا اسیلی به خوبی توانسته داستان زندگی‌ام را بنویسد و حتی نتیجه، از چیزی که انتظار داشتم هم بهتر شده است.

خرید نسخه‌ی الکترونیک کتاب «Voice of Rebellion»

ویدئوی زیر درباره زندگی مژده جمال‌زاده توسط گلوبال نیوز تهیه شده است.

نیازمندیهای مداد
کسب‌وکارهای مونترالی

فرشاد صدفی وکیل در کانادا استان کبک مونترال
دفتر خدمات حقوقی فرشاد صدفی
کلینیک دندانپزشکی ویلری، دکتر عندلیبی
دارالترجمه رسمی فرهنگ
مریم رمضانلو، کارشناس وام مسکن
رضا نوربخش، نماینده فروش نیسان
مداد، مجله آنلاین مونترال